دوکوهه السلام ای خانه عشق

ما فقط با آنهایی کار داریم که رهرو عشقند شهید مجید پازوکی

دوکوهه السلام ای خانه عشق

ما فقط با آنهایی کار داریم که رهرو عشقند شهید مجید پازوکی

 
 
این مطلب هیچ مناسبتی ندارد.اصلا مگر نوشتن از خانواده شهدا بهانه می خواهد؟!
 
آرزویی که بر دل ماند...
 
 
حسین را خیلی دوست داشت؛ از همه بچه هایش بیشتر، حتی از محمد که قبل از او شهید شد. از همان روزی که به دنیا آمد می  گفت:«دوست دارم دامادی حسین را ببینم» اما داغ این آرزو برای همیشه به دلش ماند.
پدر شهیدان «حسین و محمد عبدالحسینی» که سال های سال است در خیابان گرگان زندگی می کند، حالا دیگر با عکس های بچه ها دلخوش است. هرگاه دلش می گیرد به چشم های سیاه حسین و محمد خیره می شود. چند سالی می شود که قاب عکس مادر بچه ها را هم با روبانی سیاه به دیوار اتاق چسبانده است!
درد دل های این پدر دلسوخته را بخوانید:«حسین خیلی مهربان بود. نمی توانست ناراحتی من را ببیند. یادم می آید بدنش ترکش خورده بود و از جای زخم هایش دائم خون تازه بیرون می زد. وقتی به خانه آمد برای اینکه من با لباس های خونینش دلگیر نشوم می گفت: بابا جون طوری نشده. جای نیش پشه است. نمی دانی جبهه چه پشه های بزرگی دارد!»
خودش هم نمی داند چرا تا به حال فرزندانش به خوابش نیامده اند. حالا این هم برایش یک آرزو شده است.«همیشه آرزو دارم روزی به خوابم بیایند تا یک بار دیگر صورت مهربانشان را ببینم. آخرین باری که دیدمشان وقتی بود که جنازه شان را آوردند. نمی توانم در مورد آن روز صحبت کنم. بدترین لحظه زندگی ام بود.»

یکسال گذشت

 یادش بخیر!سال گذشته همین روزها مدینه بودیم...

حالا از آن روزها فقط چند یادداشت مانده است و خاطراتی تلخ و شیرین!

از روز ازل خراب جامت هستم

من تا به ابد پا به رکابت هستم

یک سال ز عشقبازی سبز گذشت

هر روز و شب و سحر به یادت هستم

نسل سوم اینقدر ها هم بی ادب نیست

بر می گردم و به سه سال قبل نگاه می کنم نیمه شبی که هوای وبلاگ نویسی به سرم زد و این کلبه رو علم کردم به شب و روزهایی نگاه می کنم که تمام ثانیه هایش را کانکت بودم و هر روز به بیش از ۵۰ وبلاگ سر می زدم و پیام می گذاشتم تا شاید ۵۰ تا نظر توی وبلاگم ثبت بشه...یاد روزهایی می افتم که بزرگترین دغدغه زندگیم یاد گیری چپوندن عکس تو وبلاگ بود و صدا گذاشتن...بیشتر که فکر میکنم یا فحش هایی می افتم که بعضی ها  برای خالی کردن عقده هاشون تو وبلاگ من می نوشتند و در کنارش یاد دوستانی که مجازی بودند و عاشق. همدیگر را ندیده بودیم ولی حسابی دل می دادیم و قلوه می گرفتیم رابطه های وبلاگی و ایمیلی مان شده بود مثل شب نشینی های مسجد و هیئت و خلاصه اونقدر روزگار بالا و پایین شد که چشم وا کردم و دیدم و منی که روزم بدون وبلاگ شب نمیشد و بر عکس هفته به هفته میاد و میره و یادی از ویلاگ دوکوهه نمیکنم ...امروز اما دلم گرفت یادم افتاد ۳۱ خرداد دوکوهه وارد چهار سالگی میشه با آنکه مودم نداشتم از یکی از بچه ها قرض کردم و اومدم تا روز تولد دوکوهه رو بهش تبریک بگم و بهش گوش زد کنم که: ((تو وبلاگ منی من غم ندارم!!!))


از این حرفها که بگذریم  مطالب زیادی تو ذهنم بود که بنویسم که خدا را شکر همش پرید!

اما دیروز توی صفحه نسل سوم کیهان مطلبی خوندم که حسابی کفم برید یک مطلب کاملا...!

اگر نخواندید حتما بخوانید من که برام قابل قبول نبود که کیهان اینچنین گستاخانه مطلب بنویسه البته خیلی از بچه ها باهاش حال کردند و حرف دل خیلی ها بود اما بعید می دونم هیچ نشریه ای غیر از کیهان جرات این کار را داشته باشد ..من که نمیدانم ادبیات نسل سومی محاوره است یا گستاخانه آقای شریعتمداری باور کنید نسل سوم اینقدر ها هم بی ادب نیست.

 

چه می کنه با تیم ملی این برانکو

اصلا منتظر تماس کسی نبودیم که یکدفعه تلفن ورپرید که «شما یک نفر سهمیه برای آلمان دارید» در یک دموکراسی روزنامه ای بین بچه ها، بالاخره حامد با مشت آخر ببخشید قرعه آخر، روانه آلمان شد تا به طور زنده و مستقیم- یک هفته بعد از بازی- گزارش مفصل بازی، حواشی و حرف و حدیث های اطراف و اکناف را برایمان ارسال کند. هرگونه شباهت اسمی میان اسامی منتشر شده و برخی آدم ها به شدت تکذیب می شود و نسل 3 در قبال جنگ های خیابانی پس از این گزارش هیچ مسئولیتی نمی پذیرد.
¤¤¤
به نام خدا، صدای منو مستقیم از آلمان می شنوید، بازیکنان دو تیم آماده شروع بازی هستن. حلقه بچه های تیم ملی هم زده شده که دارن می گن، یا علی دایی! ... ده دقیقه ای از بازی می گذره و تمام صندلی های ورزشگاه رو مکزیکی ها گرفتن، انگار فدراسیون تیم تشویق کننده شو برده برای بازی بعد آماده کنه! اینم مشاور رئیس جمهور که تک و تنها بین کلی مکزیکی نشسته و جرأت نداره هورا بکشه...
یه توپ روی دروازه و توی دروازه. ما گل خوردیم، این حق ما نبود، ما خوب داشتیم بازی می کردیم... نتیجه بازی 3 بر یک به نفع مکزیکه و خدا کنه زودتر بازی تموم شه و الا که با این اوضاع باید یازده نفری بریم توی دروازه وایسیم.
بله بله همین الان آماری که فیفا از این بازی منتشر کرده به دستم رسید، توپ طلای بهترین تماشاگر بازی به علی دایی تقدیم شد و بند کفش طلا هم به برانکو هویچ کوویچ به خاطر افتتاح چهار بزرگراه آزاد و بدون سرعت گیر در یک بازی برای عبور و مرور آزاد و بدون گمرکی تیم حریف، توپ حریف، فحش حریف و...
¤¤¤
اگر صدای منو دارین، با یکی از برجسته ترین کارشناسان فوتبال مقیم آلمان دقایقی صحبت کنیم... شاطر اصغر اکبرنیا، از مفسران و محللان بزرگ فوتبال ماست که در خدمتشون هستیم، بفرمایید...
به نظر من، ما گند زدیم! البته این بر می گرده به عرق مربی. آقای هویچ کویچ به محض ورود به آلمان با اشاره به اینکه «آه جام جهانی چقدر با حاله!» گفت: من چه به مرحله بعد صعود کنیم و چه نکنیم از تیم ایران خداحافظی می کنم، به نظر من باید سیخ تو آستین این مربی کرد که اینجوری زارت می کوبه تو حال بروبچ و یه ملت امیدوار، یکی نیست بگه بابا روحیه، تعصب آخه]...[ توی ]...[.
- خب حالا باید چه کار کرد؟ من که دیگه واقعاً نمی دونم چی بگم؟
ببینید ما کلی بازیکن روی نیمکت داشتیم که می شه از اونها در یک بازی باخته استفاده کرد، ما چیزی برای از دست دادن نداشتیم، باید حمله می کردیم. ولی شما اگر چهره مربی رو ببینید، انگار عزرائیل دیده، آب دهنشو نمی تونه قورت بده. چه توقعی دارین، فدراسیونم که زرت و زرت حمایت می کنه و می گه همین خوبه! آخه این مربی با اون جاسوس 8 جانبه اش زده ]... [ تیم ملی رو]...[ پیونده داده ...
- چرا ما به مکزیک باختیم؟
خب دلایل زیادی هست، البته من باید برم، نونوایی ولی اینو می گم و می رم، ببینید مربی دروازه بان های ما کیه؟ چه کاره است؟ چقدر برای ایران افتخاریده؟ یا ارنج تیم ملی 60 ساله همینه، خب رضا عنایتی، سهراب بختیاری زاده، طالب لو و... آوردی برای چی؟
آ وردی برن بازار خرید کنن؟ آخه من چی بگم، طرف پا شده
رفته ]...[ تیم ملی داده و کلی پول گرفته و حالشو برده، حالا اومده می گه ]...[ ، کی اصلا این
آدمو، ]...[ حساب می کرد که یک دفعه تقی به توقی شد مربی ایران، آخه من چی بگم به این فدراسیون، بابا ]...[ مردم ]...[
- بله بله خیلی متشکرم دیگه شما قابل پخش نیستید و من خداحافظی می کنم.
¤¤¤
بازیکنان ایران امروز بعد از
7-8 سال علی دایی رو روی نیمکت می بینن که خب باید در کتاب گینس ثبت بشه 8 ساله که این اتفاق نیافتاده گرچه برانکو گفته می آریمش تو تا آخر بازی! راستی آقای کاپیتان بعد از اون بازی گفته بود: اگر ما مرتکب اشتباه نمی شدیم مکزیک عمراً تا صبح هم نمی توانست به ما گل بزنه، البته این رو هم گفته که وظیفه ما گل سازی و ایجاد موقعیت برای دیگران بود و نه گل زنی!
من تشکر می کنم از کاپیتان که اینقدر صریح وظایف خودشو برای ما تشریح کرد ولی این بازی یه چیز دیگه اس و حالا می بینید... کعبی پا به توپ شده، می ده به مهدوی کیا، می اندازه روی دروازه، اوه اوه چه هدی زد این هاشمیان! ...حالا رحمان، می ندازه برای تیموریان، تیموریان برای معدنچی، معدنچی به کریمی و کریمی نمی تونه خوب مانور بده و توپ به اوت می ره... حالا میرزاپور، شوت می زنه، رفت تو باقالی ها و حالا خر بیار و باقالی بار کن... یه پاس به دکو و توی دروازه... چی زد ... ما باید حمله کنیم، ما می تونیم باید بتونیم درسته که برنامه ای برای دفاع و حمله نداریم ولی باید خوب بازی کنیم، علی کریمی روهم نمی دونم چرا تعویض کرد ]...[ اگر ببازیم من خودم ]...[ برانکو ]...[ می دم.
حالا فیگو و پنالتی ... یحیی چه کرد با این تیم ملی ... این هم سوت پایان بازی، خداحافظ جام جهانی، خداحافظ برانکو، خداحافظ دادکان، خداحافظ علی دایی...
¤¤¤
- شاطر اصغر من ضمن تسلیت به مناسبت این باخت می خوام که خودتون درباره بازی حرف بزنین...
والا من که حرفی ندارم برای گفتن غیراز اینکه تشکر کنم از 160 گروه بیکار که برای تیم ملی آهنگ ساختن و هوا کردن و تشکر کنم از کسانیکه توی سایت فیفا هی اسم علی کریمی رو کلیک کردند که الان 40 درصد از رونالدینو بالاتره که کفش طلا بگیره!
یه سری آمار هم بدست من رسیده که خدمتتون می خونم، شما هم گریه تو بکن، هویج طلایی به سر مربی تیم ملی ایران که درهر بازی به چیزهای جدیدی پی می بره و توی این بازی فهمید که می تونه بیش تر از یک تعویض داشته باشه که اون روهم به راحتی به ]...[ بده.
جایزه کلنگ طلایی به هافبک های کناری تیم به خاطر گشایش بزرگ راه های فراخ برای عبور و مرور هر نوع بازیکن. آبکش طلا هم برای دفاع ایران اعلام شده که البته به خاطر این همه خطا و کارت زرد، کاپ اخلاق هم به هر تیمی می رسه غیراز ما. ضمناً فیفا بهترین تماشاگران جام جهانی رو، تماشاگران ایرانی معرفی کرد که در اوج وقار و شخصیت، از تیم شون حمایت کردند و به سر مربی این تیم گفتن که چمدونتو ببند که نبندی خودمون واست می بندیم.جایزه موبایل طلا هم به ایرانی ها رسید به خاطر سرعت در خلق مرتبط ترین sms های جهان در لحظه به لحظه بازی قبل و بعد از آن و ارسال به شونصد میلیون ایرانی داخلی و خارجی.
- بله بله همین الان مصاحبه مطبوعاتی برانکو هویچ کویچ به پایان رسید، آقای دستیار مربی بلاژوویچ که سابقه مربی گری هیچ تیم بدرد بخوری رو تا قبل از تیم ملی ایران تو خواب هم نداشت، برگشته و گفته: بازیکنان کم تجربه و مصدوم ما را بازاندند، آخه من چی بگم به این ]...[، آقای ]...[ تو اصلا ...] موسیقی پخش می شود [
«ورزشکاران، فوتبالیستان، لژیونرها دهن ما رو آسفالت کردین، برگردین، برگردین، زود برگردین...»

بازی تمام شده بروبچ سر سه راه عزا گرفتند که برنامه ها شون رفت دست آقای گائینی! زاقارت بازی جناب برونکا در تیم ملی اینقدر تابلو بود که تیتر یک نسل 3 رو حرومش کنیم! ما که رفتیم توی ولیعصر یک کم بوق بوق کردیم به هوای اینکه بردیم ولی خیلی ضایع شدیم و برگشتیم. به قول بچه همسایه مون: ما چرا تو نیمه مربی ها سوراخ سوراخ شدیم؟!!


قضاوت با شما الله عالم!