امشب دل از یاد شهیدان تنگ دارم!

السلام علیک یا اباصالح المهدی(روحی فداک)...

سلام علیکم!

با تشکر از تمام هم سنگرانی که منت گذاشتند رو سر ما و باز هم تشریف آوردند! بشخصه خیلی خوشحالم!‌ خاک پای همتون سرمه ی چشمهام!

و یه تشکر مخصوص از خوده رضا(حاج کاظم) که این فرصت رو به من داد که بتونم بیام و تو دوکوهه بنویسم! شاید باور نکنید!‌!!‌ ولی خیلی خوشحالم که همچنین سعادتی نصیبم شده! چرا این حرفا الان دارم میزنم!؟ آخه اگر خدا بخواد انشالله آپدیت بعدی وبلاگ دوکوهه با خوده رضا س(حاج کاظم)!

................................................................................................................

ادامه مثنوی جبهه

مثنوی یعنی که مرصاد است دل ... چون مرا بیت المقدس آب و گل

مثنوی یعنی که والفجر غروب ... می کند در بدر جان من رسوب

مثنوی یعنی که حمزه یا کمیل ... گشته سلمانم مرا نجم السهیل

مثنوی یعنی فقط در خاطره ... همچو حمزه بی کفن یا بی زره

مثنوی یعنی خداحافظ فرات ... آب اروند است آن آب حیات

مثنوی یعنی به بازو بند ما ... کربلا منتظر است یا زهرا(س)

مثنوی یعنی که گردان فلک ... می شود اندر طبس یارش ملک

مثنوی یعنی سپاه تشنگان ... پاره پاره از هجوم دشنگان

مثنوی یعنی حکایت از نی است ... مثنوی یعنی که پهلوها شکست

مثنوی یعنی خروش تانکها ... می کند خمپاره دل را نینوا

مثنوی یعنی سخن اندر شراب ... حسرتش مانده به جانهای خراب

مثنوی یعنی خطر بی واهمه ... جبهه ایم من براه فاطمه(س)

مثنوی یعنی جدایی از رفیق ... مثنویِ آن همه یار شفیق

مثنوی یعنی که زخمی از عدو ... یا اسارت یا شهادت بس مگو

مثنوی یعنی که یادش یاد باد ... از همه جاماندگی فریاد ماند

مثنوی یعنی قصیده اشک عین ... مثنوی جبهه یعنی یا حسین(ع)

......................................................................................

بهش گفتم: تا حالا به وبلاگ دوکوهه سر زدی؟

گفت: نه! ولی....

گفتم: ولی چی؟

گفت: دوکوهه بودم!

بعض گلومو گرفت و نتونستم حرفی بزنم! اون هم فهمیده بود که چه حالی دارم!

گفت: ..... من هم زمان جنگ اونجا نبودم! ولی خب سعادت زیارت آن خاک رو داشتم..

داشت همینجوری تعریف میکرد از حال و هوای دوکوهه و بوی خوش ش!!! تا اینجا که یهو...مثل یه کوه آتشفشان ترکید و...

گفت: وقتی رو خاک دوکوهه راه میرفتم٬‌ احساس میکردم دارم روی پیکر مطهر شهدامون راه میرم!!!

آن لحظه متوجه نشدم چی گفت!‌ خیلی حرفش پیچیده بود! 

ولی ......

الان دیگه متوجه ام که چی گفت!

انشالله که هیچ وقتی پا روی این خون شهدا نذاریم........

..................................................................................................... 

کلام شیدا!

((۳۱))

اگر امروز ما پاسدار انقلابمان هستیم و اگر امروز پاسدار خون شهدا هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت امام زمان(عج) فراهم گردد، به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسین(ع) است.

من تکلیف می‌کنم شما «رزمندگان» را به وظیفه عمل کردن و حسین‌وار زندگی کردن.

(سردار رشید اسلام شهید مهدی زین الدین)

.................................................................................

شادی روح شهدا فقط حرمت خون شهدا را حفظ کنیم!

سلامتی یوسف زهرا(س)

سلامتی امام خامنه ایی

صلوات!

یا علی(ع)