ای کاش رنگ شهر بازیم نمیداد!

هو الحی
 با سلام خدمت کلیه عزیزان
اگر از این لحظه با ما همراه شدید که خب خدا را شکر فقط کمر بندهای ایمنیتونو محکم ببندید
چون توی راه پر خطری هستیم!
آقا از همه عزیزانی که لطف کردند و برای این جانب پیغام گذاشتند تشکر میکنم خدا خیرشون بده که دل منو نشکستند خدا دلشونو نشکنه
آقا کم کم داره جو میگیرتمون که نه بابا ما هم یه چیزایی حالیمون بود و خودمون خبر نداشتیم
همین دو روز اول یه عزیزی نوشته که شنیدم قصد ازدواج داری! ...
بی خیال!


اول یه توضیح در مورد این وبلاگ بدم که این وبلاگ سعی دارد تا قطره ای از دریای بیکران حماسه های دفاع مقدس را به تشنگانش بچشاند هر چند که هر قدر در این مورد صحبت شود باز هم کم است حتی به اندازه آن قطره هم نیست اما ان شاءالله خداوند توفیق دهد تا بتوانیم مقداری از حقی که شهدا بر گردن ما دارند ادا کنیم نه تنها شهدا بلکه تمام کسانی که ۸ سال مردانه ایستادند تا مبادا رهبرشان احساس تنهایی کند حال عده ای رفتند و عده ای ماندند آنها که رفتند به وجه الله نظر کردند ولی آنهایی که ماندند به قول حاج کاظم یا در غار دلشون خزیدند و یا مجبور به معامله شدند خدا هیچ کس را پای چنین معاملاتی نبرد چون فقط نتیجه اش بازنده شدن است !


آقا من به چه زبونی بگم ایهاالناس به دادم برسید !
من یه سوال دارم که امیدوارم هر کس جوابش رو زودتر بده زودتر بختش باز بشه
 چه جوری روی وبلاگ صدا یا همون sound بذارم؟
اینو گفتم بعدا نگید این داداش انگیلیسی حالش نیست
((خب بابا چرا ناراحت شدی؟ تو جواب نده!))

خلاصش هر چیز که فکر میکنید که برا یه وبلاگ این تیریپی لازمه بگید  
لطف و کرم نمایید یا به وسیله ایمیل یا تو همینجا پیام بگذارید
اگه جواب دادید که هیچ اگه هم جواب ندادید خب جواب بدید دیگه!
انشاءالله که بتوان جبران کنم که با این آی کیویی که ما داریم بعید میدونم
در ضمن لینک دادن رو هم میخواستم که داش علی جوابشو داد داش علی دمت گرم
و به خطر این کار بشر دوستانش اولین اسم موشکی و نظامی لینک ایشونه



ای کاش رنگ شهر بازیم نمیداد !
ای کاش در دل ذره ای شور و نوا بود                  احوال ما با حالت نی هم صدا بود
ای کاش شور جنگ در ما کم نمی شد              این نامرادی شیوه مردم نمی شد
ای کاش رنگ شهر بازی ام نمی داد                 در جبهه یا زهرا(س) مرا بر باد می داد
امشب دل از یاد شهیدان تنگ دارم                   حال و هوای لحظه های جنگ دارم
فرسنگها دورم ز وادی محبت                             با یک دل خسته زنیش سنگ تهمت
مسموم شد ساقی و پیمانه شکسته               از بخت بد، درب شهادت شده بسته
من ماندم و متن وصیت نامه پیر جماران              من ماندم و شرمندگی از روی یاران
من ماندم و شیطان و نفس و جنگهایش             من ماندم و شهر و گناه و رنگهایش
از زرق و برق شهر خود نیرنگ خوردم                 آن معنویتهای جنگ را از یاد بردم
خود را به انواع گنه آلوده کردم                          در راه ناحق کوششی بیهوده کردم
از دفتر دل نام الله پاک کردم                              دل را به زیر کوه عصیان خاک کردم
اکنون پشیمان آمدم با این تمنا                        یا رب نظر کن جرم و عصیانم ببخشا
شهید سید مجتبی علمدار


حالا که این شعر شهید علمدار رو نوشتم اینم باقیش
کلام شیدا!
((۳))
 

 

ای شهیدان!

از همان لحظه اولی که تقدیر ما را از شما جدا کرد تا کنون یاد شما و خاطره های دنیای پاک شما

امید حیاتمان گشته ما به عشق شما زنده ایم و به امید وصل بهکوی شما ایستاده ایم

اما شما !..

شما علی الظاهر دلیلی ندید که اوقات پر ارجتان را صرف ما و دنیای ما کنید...

چه بگوییم؟

راستی چگون حرف دلمان را فریاد کنیم که بدانید بر ما چه میگذرد

((مداح شهید حاج سید مجتبی علمدار))