دوکوهه السلام ای خانه عشق

ما فقط با آنهایی کار داریم که رهرو عشقند شهید مجید پازوکی

دوکوهه السلام ای خانه عشق

ما فقط با آنهایی کار داریم که رهرو عشقند شهید مجید پازوکی

یا صاحب الزمان

بسم رب الشهدا



تاج و تخت دل به نام مهدی است    یوسف مصری غلام مهدی است
خوب شد! یعقوب رویش را ندید    چون که دل از یوسف خود می برید



میلاد نور مبارک ...
همین!

آوارگان مدینه

                                            بسم رب الشهدا



چقدر برگه های تقویم غریبانه روز شهادت را نشان می دادند!
به غیر از برگه تقویم فقط قلبهای سوخته ما بود که می گفتند امروز روز شهادت است!
و دیگر هیچ نشانه ای نبود!
چون ما در مدینه بودیم!
شهر بغض های در حال انفجار
شهر قلب های که آرام می سوزند و حق ندارند بوی سوخته شدنشان را در هوا رها کنند!
سرزمینی که در کوچه کوچه هایش تابلوی عاشقی ممنوع نصب شده است!
محلی که تنها هنر مردمانش جفا است...از ابتدای تاریخ تا به امروز!
و تنها سوغاتش دل گرفته است
راستی به ما خوش آمد هم گفتند!
 به شهر غربت خوش آمدید!
آری ...آنجا مدینه بود
نام کاملش مدینه النبی است
شهر آخرین پیغمبر خدا
مگر آن شب  شب شهادت دخت پیغمبر نبود؟
پس چرا هیچ کس به ما تسلیت نمی گفت؟
چرا آن روز در قبرستان بقیع آن سرباز چکمه هایش را به زمین می کوبید و در حالی که نمی توانست حرف گاف را تلفظ کند داد می زند : کریه نکن!
کجای دنیا گریه کردن جرم است؟
کجای دنیا جماعت مادر مرده اجازه اشک ندارند؟
ما که کاری نکرده بودیم!
تازه!
ما که جایی برای رفتن نداشتیم!
ما که نمی دانستیم مادر ما در کدام نقطه آن شهر دلگیر آرمیده است!
ما که نمی دانستیم قبر مادرمان کجاست!
آن جا بود که فهمیدیم ما آوارگان مدینه ایم نه مسافران مدینه
 به دنبال قبر مادر کجا برویم؟
کوجه بنی هاشم هم که نبود...
همان کوچه ای که تا ابد صدای سیلی در آن فریاد می کشد!
همان کوچه تنگ و...دل سنگ و... صدای سیلی
می گفتند شاید قبر مادر در بقیع باشد...
می گفتند شاید قبر مادر در مسجد النبی باشد...
می گفتند شاید قبر مادر در خانه اش باشد...
می گفتند ...مادر...مادر...مادر
اما قبر مادر در قلبهای ما بود
قلبهایی که از شدت غم توان تپیدن نداشتند
وقتی صبح روز شهادت همه ما را از بقیع بیرون کردند
با خودمان این اشعار را زمزمه می کردیم
خداوندا بسی حسرت کشیدیم....به شهر پاک پیغمبر رسیدیم
مدینه آمدیم اما دریغا!...که قبر حضرت زهرا ندیدیم
به راستی که علی و فاطمه چه صبری و استقامتی داشتند که در این شهر نامردیها عاشق شدند!
جرم انها همین بود که در شهری که عاشقی ممنوع بود عاشق شدند...
کار شیعه عاشقی تا مردن است
پیش چشم یار سیلی خوردن است


سلام
روز ولادت حضرت زهرا و روز مادر مبارک باد!
در مکه و مدینه به یاد همه شما بودم!
دوست داشتم آن جا وبلاگ را آپدیت کنم اما فرصتی حاصل نشد




التماس دعا
رضا ((حاج کاظم!))

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

بسم رب الشهدا
پس از دو ماه : سلام
میدونم دیگه حسابی تحریم شدم
ولی عیب نداره ما باز هم ادامه میدیم
رومون هم خیلی زیاده !
۱
این بار دارم از یه جایی وبلاگ رو آپدیت میکنم که اگه بگم دهن همتون آب می افته!
از مشهد الرضا



آخه یکی نیست بگه آدم...تو خونتون آپدیت نمیکنی میایی مشهد کلی پول کافی نت بدی که چی؟!!!
عیب نداره ولی یه چیز میخواهم بگم که دل همتون آتیش بگیره!
اگه قسمت شد دفعه بعد وبلاگ رو از مدینه النبی آپدیت میکنم!
ان شاءالله جمعه ۱۷ تیر عازم حج عمره هستم
دلتون بسوزه!



شاید اونجا توبه کنم و تصمیم بگیرم از این به بعد وبلاگ دوکوهه رو به موقع آپدیت کنم
البته بعید میدونم!!!
یادتونه یه روز تو وبلاگ نوشتم در مسابقه وبلاگ نویسی برنده سفر حج عمره شدم شماها باورتون نشد حالا که دارم میرم خدا کنه باورتون بشه!(( به جون خودم دارم میرم!!!))

۲
شماها که خیلی بی معرفتید ۳۱ خرداد تولد وبلاگ دوکوهه بود حالا کادوی تولد تو سرمون! بخوره اما یه تبریک خشک و خالی که دیگه این حرفهارو نداره حالا عیب نداره هر کی پشیمون شده شماره حساب میدم از خجالتمون در بیاد
((شماره حساب ۳۳۳۳ کمیته امداد امام خمینی!))
هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم!



این هم کیکی که شما باید میخردید من خودم زحمتش رو کشیدم
۳ طبقه به نیت جشن ۳ سالگی

وبلاگ دوکوهه وارد سه سالگی شد و کم کم باید براش آستین بالا بزنم!
ان شاءالله یه روز جشن سی سالگی و سیصد سالگی رو بگیریم!
در ضمن حالا که بحث تبریک شد باید به
دیونه غربتی هم تبریک بگیم چند روز پیش عروسیش بود! البته نه تو ایام فاطمیه ایام میلاد حضرت زینب (س)سه روز قبل زنگ زد  بد بخت گفت دارم ظرف میشورم!!!


۳
خب! الحمدالله یک نفر آمد به امید خدا صبح هم میشه
البته ما در ایام انتخابات از فعالیت اینترنتی محروم بودیم (به علت مشغله فراوان) اما خارج از دنیای مجازی یعنی توی دنیای حقیقی کلی فعالیت کردیم (تف تو ریا!)
بالاخره یک بار هم که شده کاندیدی رای آورد که ما هم بهش رای دادیم
به امید خدا با آمدن دکتر احمدی نژاد کشور ما پله های صعود را دو تا یکی طی کند و وضعیت بهتر شود



۴
سعی میکنم قبل از سفر حج یک بار دیگه وبلاگ را آپدیت کنم اما اگر احیانا نشد ما که شماها رو حلال کردیم شما هم ما رو حلال کنید در ضمن اون رفیق ما هم سه نقطه((...)) مثل اینکه تحریم را به پایان رساند و دوباره به دوکوهه برگشت اما در ایامی برگشت که ما نبودیم خب دیگه کم سعادتی که شاخ و دمب نداره!. هر کس دعا میخواهد ثبت نام کنه من قبل از سفر حتما پیغام ها رو چک میکنم ((شاید به این بهانه چارتا پیغام تو وبلاگ بذارن!))
ببخشید اگه مطالب ثابت وبلاگ این دفعه نیست چون من تو کافی نتم اینجا نه مطلب دارم و نه پول زیاد برای اینترنت!
خب دیگه من دارم میرم زیارت
از همه التماس دعا دارم
یا علی
حاج کاظم((رضا))!

------------------

بسم رب المهدی(عج)
سلام علیکم!
تعجب نکنید!
من محسن اخلاقی هستم یا همون دیوونه غربتی
(که از غربت پرید)
این رضای دربدر که آبرو برامون نگذاشته!!
بابا! آخه مگه شستن ظرف اشکال داره!! بابا زن ذلیلیه دیگههه
حالا از شوخی گذشته!
دیدم رضا حرفی از ایام فاطمیه نزد!
گفتم بیامو یه متنی رو بزنم تو وبلاگش!
خلاصه ...حیفه اگه...
ولش کن! درد دل باشه برای بعدا...
------------


از داخل کوچه صدای هیاهو می آید!

خدایا!

این چه حالیست بر من !

این چه صداییست!

دل نگرانم!

گویا صدا آشناست!

نزنیدش....

نزنیدش......

نزنیدش..... بارداراست!

او طاقت سیلی ندارد.

خداوندا چه کس را می زنند!؟!؟!

در باز شد! حسن داخل شد!

ای خدای من این حقیقت ندارد!

مادر چرا اینقدر بی حال است؟ او چرا مانند گلی پژمرده شده است؟

حسن جان چه شده!؟

چرا رنگت پریده!

(حرف دل من) چرا خون جگری!؟

گفت:

 مادرم را زدند! ...


زینبین(س) به خود لرزیدند!

حسین (ع) به خود لرزید!

آسمان و زمین و فرشتگان به خود لرزیدند!

علی ...(نمیدانم! شاید علی مرد....آری علی را کشتند!!)

 

شادی دل بی بی حضرت زهرا(س) و همچنین آقا امام زمان(عج)
                                         گناه نکنیم!