بسم رب الشهدا
چقدر برگه های تقویم غریبانه روز شهادت را نشان می دادند!
به غیر از برگه تقویم فقط قلبهای سوخته ما بود که می گفتند امروز روز شهادت است!
و دیگر هیچ نشانه ای نبود!
چون ما در مدینه بودیم!
شهر بغض های در حال انفجار
شهر قلب های که آرام می سوزند و حق ندارند بوی سوخته شدنشان را در هوا رها کنند!
سرزمینی که در کوچه کوچه هایش تابلوی عاشقی ممنوع نصب شده است!
محلی که تنها هنر مردمانش جفا است...از ابتدای تاریخ تا به امروز!
و تنها سوغاتش دل گرفته است
راستی به ما خوش آمد هم گفتند!
به شهر غربت خوش آمدید!
آری ...آنجا مدینه بود
نام کاملش مدینه النبی است
شهر آخرین پیغمبر خدا
مگر آن شب شب شهادت دخت پیغمبر نبود؟
پس چرا هیچ کس به ما تسلیت نمی گفت؟
چرا آن روز در قبرستان بقیع آن سرباز چکمه هایش را به زمین می کوبید و در حالی که نمی توانست حرف گاف را تلفظ کند داد می زند : کریه نکن!
کجای دنیا گریه کردن جرم است؟
کجای دنیا جماعت مادر مرده اجازه اشک ندارند؟
ما که کاری نکرده بودیم!
تازه!
ما که جایی برای رفتن نداشتیم!
ما که نمی دانستیم مادر ما در کدام نقطه آن شهر دلگیر آرمیده است!
ما که نمی دانستیم قبر مادرمان کجاست!
آن جا بود که فهمیدیم ما آوارگان مدینه ایم نه مسافران مدینه
به دنبال قبر مادر کجا برویم؟
کوجه بنی هاشم هم که نبود...
همان کوچه ای که تا ابد صدای سیلی در آن فریاد می کشد!
همان کوچه تنگ و...دل سنگ و... صدای سیلی
می گفتند شاید قبر مادر در بقیع باشد...
می گفتند شاید قبر مادر در مسجد النبی باشد...
می گفتند شاید قبر مادر در خانه اش باشد...
می گفتند ...مادر...مادر...مادر
اما قبر مادر در قلبهای ما بود
قلبهایی که از شدت غم توان تپیدن نداشتند
وقتی صبح روز شهادت همه ما را از بقیع بیرون کردند
با خودمان این اشعار را زمزمه می کردیم
خداوندا بسی حسرت کشیدیم....به شهر پاک پیغمبر رسیدیم
مدینه آمدیم اما دریغا!...که قبر حضرت زهرا ندیدیم
به راستی که علی و فاطمه چه صبری و استقامتی داشتند که در این شهر نامردیها عاشق شدند!
جرم انها همین بود که در شهری که عاشقی ممنوع بود عاشق شدند...
کار شیعه عاشقی تا مردن است
پیش چشم یار سیلی خوردن است
سلام
روز ولادت حضرت زهرا و روز مادر مبارک باد!
در مکه و مدینه به یاد همه شما بودم!
دوست داشتم آن جا وبلاگ را آپدیت کنم اما فرصتی حاصل نشد
التماس دعا
رضا ((حاج کاظم!))
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها..... بوی بهشت زمین را فرا گرفت و عالم و خاک بر ملکوت طنازی کرد . آسمان ماه را به زیر ابر برد و غنچه از خجلت ، شکفتن را فراموش کرد. نوری از عالم بالا ،گلی از عالم معنا و حوریه ای از فردوس رحمن ، هدیه ی الهی بود بر رسول امی ...... میلاد دخت رسالت ، کفو ولایت ، مادر امامت ، دریای طهارت ، خلاصه ملک و ملکوت و عصاره رتبه جبروت بر زهرائیان و شما برادر گرامی و بزرگوار مبارک باد. . فاطمی باشید و فاطمی بدرخشید
بسم الله الرحمن الرحیم اشهدان سیدتنا فاطمه بنت رسول الله عصمت الله الکبری وحجه الله علی الحجج التماس دعا یا علی مدد یا زهرا سلام الله علیها
سلام حاجی / ما هم پارسال رفته بودیم / اما روز ولادت پدر شون اونجا بودیم جاتون خالی / اگه یه سر هم به ما بزنین خوشحال میشیم
به سلام حاج کاظم گل (رضا) .. زیارت قبول .. سوغاتی ها کووو ؟؟؟ شاد باشی (: .. یاعلی .
آنکه عزیزترین کسش را، پدرش را، فرزندش را، برادرش را، در جامه شهادت به خدا تقدیم کرد، دلخوش است به اینکه هر از گاه در کنار قبر او مینشیند و به تیشه اشک، راه بسته دل میگشاید.
ولی آنکس که قبری برای عزیزش نمیشناسد چطور؟ او بغضش را با خود به کجا میتواند ببرد؟
کجا میتواند عقده دل بگشاید.
این است مظلومیت تو و به تبع، مظلومیت شیعیان تو.
کجا گریه کنند عاشقان تو بر مصائب تو؟ کجا اشک بریزند دلدادگان تو بر مظلومیت تو؟
و کجا ضجه بزنند فرزندان تو در فقدان تو؟
این است مظلومیت تو و به تبع، مظلومیت شیعیان تو.
و این است که: یاد تو به هر بهانهای ـ وفات یا ولادت ـ بغض را در گلویمان میشکند و جگرمان را آتش میزند.
سلام علیکم ....... خیلی به دل نشست ......و واقعا ...............حلول ماه ولایت و ولادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام مبارک .......... یاعلی
سلام التماس دعا
از دیدن وبلاگ شما کمال استفاده را بردم امیدوارم از وبلاگ من هم دیدن کنید و اگر خوشتان آمد آن را در لیست پیوتدهایتان جای دهید.
با امید توفیق روز افزون شما
یا علی مدد
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد/
دل رمیده ما را انیس و مونس شد/
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت /
بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد/
ببوی او دل بیمار عاشقان چو صبا /
فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد/
بصدر مصطبه ام می نشاند اکنون دوست /
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد/
طربسرای محبت کنون شود معمور /
که طاق ابروی یار منش مهندس شد/
لب از ترشح می پاک کن برای خدا /
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد/
کرشمه تو شرابی به عارفان پیمود /
که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد/
چو زر عزیز وجودست شعر من آری /
قبول دولتیان کیمیای این مس شد/
خیال آب خضر بست و جام کیخسرو /
بجرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد/
زراه میکده یاران عنان بگردانید /
چرا که حافظ از این راه برفت و مفلس شد/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ- سلام دوست عزیز .عیدتون مبارک
سلام...میلاد با سعادت امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) بر شما و همه ی مسلمین مبارک باد .... یاعلی
یک ماه پس از شهادت سید مرتضی آوینی و جو فرهنگی ای که با شهادت ایشان و حضور رهبر انقلاب در تشعیع پیکر این فیلمساز و روزنامه نگار ایجاد شده بود ، انگیزه تشکیل گروه متشکل حزب الله جدی تر شد پیشتر نیز بودند گروههایی که با نام حزب الله و یا هیات رزمندگان در دسته ها و نامهای مختلفی فعالیتهای جسته و گریخته انجام می دادند اما هیچگاه اینان ارتباط سازمانی و انداموار با هم نداشتند . و این انگیزه ای شده بود تا این نیروها سازماندهی و در قالب یک گروه هم در تهران و هم در بقیه استانها و شهرستانها فعالیت کنند . حسین الله کرم پیشتر در یک جلسه خصوصی در دیداری که در پائیز سال 1371 به عنوان نماینده هیات رزمندگان تهران طومار اعتراض رزمندگان به وضعیت فرهنگی جامعه را برای علی خامنه ای برده بود پیشنهادی مبنی بر ایجاد یک گروه منسجم حزب الله را به رهبر داده و خامنه ای نیز در همان جلسه گفته بود که : « بروید کادر تشکیل بدهید » و اکنون پس از گذشت ماهها و فرازو نشیبهای فراوان شورایی هفت نفره که بعدها به هیجده نفر افزایش یافت آماده بودند تا رهبری " انصار حزب الله" را بر عهده بگیرند .
حسین الله کرم – مسعود ده نمکی – فرج الله مرادیان – گودرزی (عبدالحمید محتشم ) – نویسنده – حسین سازور – حجت السلام پروازی افرادی بودند که در اولین دیدار با رهبری نظام برنامه های خویش را برای ایجاد انصار حزب الله اعلام داشتند و اضافه نمودند که در صورتیکه فرمانده کل قوا اجازه بدهند با توجه به اینکه همگی از اعضای سپاه پاسداران نیز هستند از ابتدای امر با اعزام نیرو به لبنان در کنار حزب الله لبنان قرار گیرند و فعالیت خود را بصورت سیاسی – نظامی از سر بگیرند ، امری که با مخالفت رهبر مواجه شد و مقرر گردید تا در عین حالی که پاسدار هم می باشید به سازماندهی حزب الله و فعالیت در داخل مشغول گردید . " همین فراز از کلام رهبری گرچه که بطور آشکارا مخالف نص صریح قانون اساسی کشور مبنی بر منع فعالیت سیاسی برای نظامیان بود اما همواره راهگشایی بود برای ادامه فعالیت و حتی اخذ مجوز از وزارت کشور و ..."
از اصلی ترین فعالیتهای انصار حزب الله در سالهای بین 1372 تا 1374 برگزاری تجمعات در اعتراض به سیاستهای دولت و وضعیت فرهنگی جامعه که به عنوان تجمع امربه معروف و نهی از منکر در میادین و مقابل وزارتخانه ها شکل می گرفت و انتشار نشریه ای با نام " یالثارات الحسین" که به عنوان ارگان رسمی این گروه تلقی می شد و در نمازجمعه و دیگر تجمع ها از جمله هیاتهای عزاداری رزمندگان پخش می گردید . اولین حضور رسمی و توام با تشنج این گروه در عرصه سیاسی و دانشگاهی کشور در اسفند سال 1374 بود. دکتر عبدالکریم سروش که تئوری قبض و بسط تئوریک شریعت وی موجب بحث ها و تنشهایی در حوزه های علمیه و محافل روشنفکری و دینی کشور شده بود به دعوت انجمن اسلامی دانشکده فنی دانشگاه تهران در مقام دفاع از اندیشه های پلوراریسمی خویش می خواست برآید که انصار حزب الله با یورش به سالن سخنرانی ضمن برهم زدن مراسم و ضرب و جرح حاضرین مانع از این دفاع گردید . گرچه لیدر مهاجمین "مسعود ده نمکی" در همانجا اعلام کرد حاضر است امنیت را به سالن برگرداند ! اما دکتر سروش باید به سئوالات « ما » پاسخ بدهد، که دیگر دیر شده بود دکتر سروش مراسم را ترک گفته بود و دانشجویان نیز مضروب . این حادثه نقطه عطف ورود خشونتهای رسمی انصار حزب الله به جامعه بود .
دامنه اعتراضات و ایرادات به این عمل که در جامعه و جریانهای دانشجویی کشور شدت یافته بود البته به داخل انصار حزب الله نیز کشیده شد ، انتخابات ریاست جمهوری پیش رو بود و جریان انصار حزب الله نیز گرچه از ابتدا قرار بود به هیچ وجه در مسیر هیچ جریان سیاسی دیگری قرار نگیرد اما از آنجا که با اشتباه ؟ و یا تعمد رهبری ! تمام کمکهای مالی به این گروه از جانب افرادی همچون معزی" عضو دفتر و معاونت فرهنگی دفتر رهبری" و یا احمد جنتی به عنوان دبیر ستاد امربه معروف و نهی از منکر صورت می گرفت و همچنین در همان جلسه اول دیدار با رهبری مقرر شده بود تمام ارتباطات با دفتر از طریق معزی و میر حجازی معاون امنیتی باشد و ایشان نیز تماما از اعضای برجسته جریان راست بوده رفته رفته این گروه با نمک گیر شدن از دیگرانی همچون سعید امانی " دبیرکل جامعه اسلامی بازار" و عسگراولادی "دبیرکل هیات موتلفه"در مسیر و همسو با این جریان شده ، حال عده ای موافق با حمایت از کاندیدای جناح راست بودند و عده ای نیز مخالف . حجت السلام پروازی که از اعضای شاخص هیات رزمندگان نیز بود مدتها البته با بعضی از حرکات انصار حزب الله؛ ( عبدالحمید محتشم و عده ای از نیروهای پیرامونش مدتها بود که در میادین تهران از جمله میدان محسنی با ایجاد چادر حزب الله به امربه معروف و نهی از منکر و تذکر به جوانان و افراد بد حجاب مشغول بوده در همین میدان بود که گروهی موتور سوار اقدام به پاشیدن اسید بروی دختران بدحجاب نموده بودند .) مخالف بوده و همچنین در جلسات داخلی بارها و بارها خطر استبداد نظر در جریانی را که قرار بود شورایی عمل کند را هشدار داده بود ، پروازی از فرصت بوجود آمده استفاده نمود و خواستار پوزش از دانشجویان شد و اینکه بهتر است بجای ورود به عرصه سیاسی با گسترش همان هیاتها دامنه دینی نیروها را تقویت نموده ، پیشنهادی که توفیقی نیافت و ایشان با ایراد سخنرانی ای در منزل آیه الله نجفی در هیات رزمندگان مخالفتش را علنی کرد و رسما خروج خود را از این گروه اعلام نمود . پروازی که تنها روحانی این گروه بود و در افواه به عنوان نماینده غیر رسمی رهبری در انصار حزب الله مطرح بودند خود در آن سخنرانی شان از اختلافات کهنه پرده بر داشته و عنوان نمودند :
« . من مدتها با اینها بودم. چندسال قبل مسائل امر به معروف و نهی از منکر را مطرح میکردند. «عبداللهی» که یک چشمش را در جنگ از دست داده اصرار میکرد که مرا هم به دنبال خودشان بکشاند، اما من وقتی فهمیدم او به زنها اسید پاشیده، بسیار ناراحت شدم و او خودش موضوع را فهمید و دررفت. در سال 1372 ما «انصار» را کامل کردیم، تعداد مؤسسان انصار 18نفر بودند که به سه گروه تقسیم میشدند. گروه وابسته به «ذوالقدر» که تعدادشان 7 نفر بود. هفت نفر هم با«عبداللهی» بودند و چهار نفر هم با «اللّه کرم» بچه ها همگی، من و مرحوم نجفی را قبول داشتند، کار ما با سخنرانیهای نجفی شروع شد و بعد از رحلت ایشان از من خواستند کار او را ادامه دهم. اسم انصار در آن تاریخ اصلاً مطرح نبود. میگفتند بروبچه های هیئت رزمندگان، به مرور اسم انصار به میان آمد و با قوی شدن حضور وابستگان «ذوالقدر» و «الّله کرم»، حضور رزمندگان کمرنگ شد. با من هم که ملای رزمندگان بودم و عضو موسس انصار با تردید برخورد میشد. بچه های مسجد شهدا مثل «حسین پورصالح» و «امیر نوجوان» مرا از جریانات پشت پرده باخبر میکردند. تدریجاً معلوم شد که به هر حال تشکیلاتی شکل گرفته و قرار شده در گروه ما نفوذ کند. یکروز «اللّه کرم» نزد من آمد و گفت چون نمیخواهم به شما پشت پا بزنم دلم میخواهد «راسته حسینی» مسئله ای را به من بگوئید و سعی کنید دروغ هم نگوئید. گفتم موضوع چیست؟ گفت «آیا شما در جائی به آقای خامنه ای فحش داده اید؟ چهارده نفر از بچه های انصار موضوع را فهمیده اند و آشوبی برپا شده است.» گفتم امکان ندارد.اگر کسی جلوی من هم حرفی به آقای خامنه ای بزند دهانش را خرد میکنم. آنچه گفته ام این بوده که من و امثال من از «امام خمینی» شخصیت حقوقی ولایت را داریم. در واقع امام متکای مردم بوده است. اما امروز مردم متکای آقای خامنه ای هستند. به هر حال «حسین اللّه کرم» برای انتخابات، انصار را بسیج کرد. در قم و در تهران، وجوهات هم میرسید و پشت پرده نیز معاملاتی صورت میگرفت.
در این میان «اللّه کرم» اصرار داشت مرا هم وارد بازی کند. روزی مرا نزد «سلطانپور» برد که در وزارت صنایع مشغول بود. او را قبلاً در بیت آقای خامنه ای دیده بودم. از من دعوت کرد سرپرستی امور تبلیغات و مطبوعات رادر انصار بر عهده بگیرم. من زیر بار نرفتم «اللّه کرم» به «سلطانپور» گفت این همان آقائی است که به آقای خامنه ای فحش داده. بعد به بیت آقای خامنه ای رفتیم. من با «معزی» و «محمدی گلپایگانی» دو رکن دفتررهبر قبلاً دعوا کرده بودم. یکبار «معزی» در «دو کوهه» گفت: حکایت روی مین رفتن بچه ها در جبهه را ما خودمان ساخته ایم حالا شما قضیه را جدی گرفته اید؟ این گفته خیلی سنگین بود. گریبانش را گرفتم که مردک این چه حرفی است که میزنی؟ ما را 45 دقیقه معطل کرد بعد به دیدن آقای «خامنه ای» رفتیم. ایشان به «اللّه کرم» گفت: «آقای اللّه کرم شما مسئول حزب اللّه هستی» واقعاً تکان خوردم. ایشان نپرسید «اللّه کرم» آیا تو مسئول انصار حزب اللّه هستی؟ بلکه طوری گفت که یعنی بنده رهبر، تو را به عنوان مسئول حزب اللّه قبول دارم. در آن لحظه متوجه شدم«اللّه کرم» مرا آورده است تا به چشم خود ببینم آقای «خامنه ای» او را تأیید میکند. وقتی بیرون آمدیم آقای«میرحجاری» نظر دیگری داد که عکس حرف آقای «خامنه ای» بود. ایشان گفت تعیین مسئول انصار باید با رأی اکثریت انجام گیرد (موردی که در اولین دیدار نیز خامنه ای خود مطرح کرده بود !). در شورای سرپرستی پنج تن از رزمندگان حضور داشتند. حسین الله کرم و محمد ژولیده، فرج مرادیان و مسعود ده نمکی و امیرفرشاد ابراهیمی ، بقیه [ که بعدها اضافه شدند و شدیم 18 نفر] از عوامل جامعه روحانیت و سرسپردگان «جنتی» و «ذوالقدر» بودند. بعد ازبرپائی مجلس پنجم افتراق «حسین اللّه کرم» با انصار حزب اللّه آغاز شد.بچه های مخلص در انصار میخواستند با ما کار فرهنگی بکنند. در دانشگاه برنامه گذاشتند و من و «حداد عادل»و «شریعتمداری» سخنران بودیم ، اما چون حسین شریعتمداری دید نمیتواند در صحنه گفتگو حریف ما بشود کار را به آتش زدن «سینما قدس» و«انتشارات مرغ آمین» کشاند. در این مرحله «میرحجاری» مجبور شد به ظاهر جلوی «اللّه کرم» را بگیرد با این توجیه که او با چپ ها رفیق است «اللّه کرم» هم در چنبر «مهدی نصیری»، «حسین شریعتمداری»، «ذوالقدر»، و«یوسفعلی میرشکاک» افتاد. «حسین اللّه کرم» در این مرحله به تبلیغ علیه رزمندگان پرداخت و سرانجام هیات درسال 75 منحل شد، تمام تلاش «اللّه کرم» این بود که من در وسط نباشم...»
در بعد از خروج پروازی بود که اختلافات جدی شد و نهایتا با توجه به دو قطبی شدن انصار ادامه فعالیت عملا مقدور نبود و دو جریان در دل یک جریان فعالیت می نمودند در بهار سال 1375 بود که به رسم همه ساله که رزمندگان به پادگان دوکوهه می رفتند ، همانجا با پیشنهاد معزی که طبعا پیشنهاد علی خامنه ای و همچنین جناح راست نیز قلمداد می شد این دو قطب از هم جدا شدند یک گروه با سرپرستی محتشم با همان نام انصارالله فعالیت خود را پی گرفتند و گروه دیگر با نام اتحادیه دانشجویان حزب الله زیر نظر حسین الله کرم وارد عمل شدند .و نشریه شلمچه نیز مشخصا ارگان مطبوعاتی این گروه شد . این انشعاب گرچه انشعاب دوستانه و برای تقسیم کار نام گرفت اما در عمل باعث اصلی ترین اشتباه استراتژیک حزب الله شد ، اتحادیه دانشجویان حزب الله گرچه مانند انصار حزب الله که دفتر بسیج دانشجویی دانشگاه تهران را در اختیار داشت هیچ گاه فاقد پایگاهی فیزیکی در دانشگاه نبود اما با تمرکز بروی دانشگاهها و هیات های رزمندگان که عمدتا با مداحی حاج منصور ارضی همراه بود توانست با استفاده از پتانسیل وجودی حسین الله کرم نفوذ خود را در بین نیروهای حزب اللهی اعم از نیروهای دانشجو ویا بسیجی و همچنین خانواده های شهدا و جانبازان و همچنین جوانان و نوجوانانی که هیچ گاه به لحاظ سنی دوران جنگ را تجربه نکرده بودند اما بشدت متاثر از آن حال و هوا بودند (که قسمت اعظم نیروهای این گروه را هم تشکیل می دادند ) و هر جمعه در برنامه ای نا نوشته در نماز جمعه تهران گرد هم می آمدند ، حفظ نماید اما انصارحزب الله هر چه که در پس این انشعاب پیاده نظامش کم می شد سواره نظام خود را افزایش می داد در همین اوضاع و احوال بود که افرادی همچون حسین شریعتمداری که از ابتدا وظیفه انتشار نشریه یالثارات الحسین به موسسه زیر نظر وی از سوی رهبری موکول شده بود ودیگر افراد شناخته شده ای از جریان راست همچون مرتضی نبوی و محمدرضا باهنر و اسدالله بادامچیان و... عملا به عنوان تئوریسنها و صاحبان فکری و سازمانی انصار حزب الله عمل می نمودند و از طریق نشریه یالثارات الحسین که اکنون در حد وسیعی منتشر و به تمام نمازجمعه ها و تجمعات رزمندگان و حزب الله سراسر کشور ارسال می شد توانستند مستقیما سازماندهی فکری و تئوریک نیروهای شهرستانها رانیز برعهده گیرند ، امری که در تهران به علت وجود افراد شناخته شده ای همچون الله کرم و ده نمکی در جریان حزب الله مقابل و گرد آمدن غالب نیروهای حزب اللهی پیرامون آنها فاقد توانایی آن بودند ، اتحادیه دانشجویان حزب الله نیز گرچه ارتباط خود را با جناح راست رفته رفته تقویت میکرد اما بیشتر تبدیل به جریانی شده بود که سر نداشت . سر در اختیار انصار حزب الله بود و بدنه در اختیار اتحادیه دانشجویان حزب الله .
انتخابات ریاست جمهوری سال 1376
گرچه هر دو گروه انصار حزب الله و اتحادیه دانشجویان حزب الله در انتخابات ریاست جمهوری عملا از کاندیدای جناح راست " ناطق نوری " حمایت می کردند و حتی با انتشار ویژه نامه های مطبوعاتی خود شدیدترین حملات را بر علیه خاتمی انجام دادند ، اما نوع عملشان از این حمایت متفاوت بود انصارحزب الله مشخصا از ناطق نوری به عنوان کاندیدای جامعه روحانیت مبارز حمایت میکرد اما اتحادیه دانشجویان حزب الله بدون آوردن نامی از ناطق نوری صرفا تخریب خاتمی را برعهده داشت ، این حرکت بخاطر آن بود که در بدنه حزب الله( چیزی که انصار حزب الله فاقد آن بود ) اختلاف نظرهای زیادی بر سر ری شهری و ناطق نوری بود و اتحادیه دانشجویان حزب الله با این ترفند هم نیروهای میدانی و پیاده نظام خویش را حفظ کرد و هم خواست دفتر رهبری و جریان محافظه کار را اجابت نمود ، به عنوان مثال اتحادیه دانشجویان حزب الله که از مدتها پیش نشست هایی در تهران و شهرستانها با عنوان " نوسازی دینی" برگزار میکرد ، بارها در آن جلسات که عمدتا با سخنرانی الله کرم و یا دیگر شخصیتهای این گروه همراه بود و در پایان حاج منصور ارضی( که تنها مداحی بود که " افتخار " مداحی در حضور رهبری را داشت) نوحه سرایی مینمود، بطور علنی اعلام میکرد که نظر رهبری هرچه که باشد مطمئنا خاتمی نیست !
هر چه که بود انتخابات با پیروزی ناباورانه محمد خاتمی پایان گرفت . جناح راست که اکنون به عنوان منتقد دولت در ظاهر عمل می نمود ، ارتباط خود را بیش از پیش با هر دو گروه حزب الله تقویت نمود و از هر دو جریان حزب الله به فراخور نقش و توانی که داشتند کمال استفاده را در سنگ اندازی برای اصلاحات و یا عملکرد دولت خاتمی ، برده .
از آنجا که از اصلی ترین برنامه ها و وعده های خاتمی و دولتش آزادیهای سیاسی و مطبوعاتی بود و این امر در ید دو وزیر قدرتمند وی یعنی نوری به عنوان وزیر کشور و ومهاجرانی به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد بود ، اولین حملات به خاتمی از همین وزرا شروع شد .
مطبوعات تازه که نوید فضای باز و جامعه مدنی را می دادند یا توسط نیروهای مشخص حزب اللهی در مقام مدعی العموم به دادگاه کشیده می شدند و یا توسط نیروهایی که شناخته نمی شدند مورد حمله و تهاجم فیزیکی قرار می گرفتند ، کتابفروشی های شاخص همچون مرغ آمین و یا نشر نقره و...به آتش کشیده شده و در غالب نمازجمعه ها و یا دیگر تجمعات حزب الله همواره طومارهایی خطاب به رهبری و یا مسئولان قضایی در عتاب به فضای فرهنگی کشور تنظیم گشته که همین طومارها همواره مستمسکی برای برخورد با مطبوعات در دادگاه مطبوعات می گشت این رویه در آخر حتی بصورت پیمانی هماهنگ نیز انجام میگرفت ، یعنی مسئولان قضایی کشور و یا رئیس دادگاه مطبوعات از نیروهای حزب الله می خواست تا برای برخورد با نشریه و یا روزنامه ای خاص طوماری تنظیم گردد .
وزارت کشور نیز در وضعیتی مشابه بود ، تقریباً در هر تجمعی که وزارت کشور مجوزی بر آن صادر کرده بود گروههایی بودند که ایجاد آشوب و درگیریمیکردند .
همه نظر جریان محافظه کار برآن بود تا ناکارآمدی دولت را تامین امنیت و استقرار آزادیهای مورد نظرش اثبات و نموده و نیروهای حزب الله نیز با ایجاد آشوب و نا آرامی ها خواست آنها را به مثابه پیاده نظام و نیروهای میدانی این جریان عملی می نموده ، اوج این حملات در زمانی بود که در شهریور 78 هر دوی این وزرا " عبدالله نوری و عطا الله مهاجرانی " هنگامیکه درپایان نماز جمعه تهران خود را برای شرکت در مراسم تشییع پیکر شهدا آماده می نمودند و ناگریز می بایست از ابتدای خیابان طالقانی عبور نموده ( جائیکه سالها محل تجمع نیروهای حزب اللهی و معروف به چهارراه لشگر گشته) با توجه به اطلاع حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی که مسئولیت حفاظت از عبدالله نوری بر عهده ایشان بوده در برنامه ای از پیش تعیین شده مورد حمله و سوء قصد قرار گرفته . گرچه عبدالله نوری و مهاجرانی هر دو به صورت معجزه آسا از این مهلکه جان سالم بدر برده اما تبعات این حادثه برای هر دو طرف ماجرا بسیار بود ، چندی بعد مهاجرانی در استیضاحی سخت و طاقت فرسا توانش گرفته شد و بعدها خود راهی به جز استعفاء نیافت و عبدالله نوری نیز در سرنوشتی مشابه استیضاح شده و با رای عدم کفایت مجلس برکنار شد . در بعد از این ماجرا بود که با فشار مطبوعات و دستور صریح خاتمی بسیاری از مطلعین و آمرین و عاملین این حادثه بازداشت شدند ، بازداشت شدگان که از هر دو گروه انصارحزب الله و اتحادیه دانشجویان حزب الله بودند، گرچه مدت بازداشتشان بیش از بیست روز هم نگردید و دادگستری تهران با در اختیار گرفن پرونده از وزارت اطلاعات علیرغم دستور اکید خاتمی مبنی بر شناسایی کامل ضاربین برخوردی جدی با ایشان نکرد اما همین حادثه، شکاف بعدیرا در میان جریان مزبور ایجاد کرد. چهار ماه بعد از این حمله در حالی که محاکمه و نام متهمان این پرونده به اتهام ضرب و جرح وزیران کابینه خاتمی هنوز در هاله ای از ابهام بود، روزنامه صبح امروز گفتگویی را با یکی از متهمان ( کیانوش مظفری) منتشر کرد. این گفتگو که روز سهشنبه، پانزدهم دیماه 1377 منتشر شد، اولین کالبد شکافی و افشای چگونگی تشکیل انصار حزب الله در زمان خویش بود . کیانوش مظفری که از هواداران اتحادیه دانشجویان حزب الله بود در یک حرکت تلافی جویانه و بمنظور نجات جان خویش، از آنجا که آگاه شده بود مقرر بوده تا مسئولیت قتل عبدالله نوری در حرکتی هماهنگ بر عهده وی گذاشته شود تا دیگران از آن حادثه و اتهام خلاصی یابند ، دست به افشای هر آنچه که از این جریان میدانست زد، گرچه اطلاعات وی با توجه به اینکه هیچ گاه در تصمیم گیریهای کلان نبوده و همواره از وی به عنوان عامل و مهره استفاده می شده اما همانچه که میدانست نیز برای مطبوعات ملتهب و تشنه آنزمان کافی بود تا اینک بطور مستند و گویا اثبات نمایند نیروهای حزب اللهی در آشوبها و تشنجهای بوجود آمده برای دولت نقش مهم و کلیدی دارند ، در بخشهایی از آن مصاحبه ، مظفری با تاکید بر اینکه دیگر به این تشکیلات باز نخواهد گشت سوء استفاده ازافرادی همچون خودش را در غالب نیروهای حزب الله برای برهم زدن تجمعات بر شمرده و با توجه به اینکه خود نیز درغالب آنها شرکت داشته به صورت مشروح آنها را فاش کرده .( کیانوش مظفری ا گرچه پس از این مصاحبه مورد تهدید حزب الله قرار گرفت اما در آنزمان برخوردی با وی نشد تا که در حادثه حمله به کوی دانشگاه تهران وی که در میان دانشجویان بود از سوی ضاربانی ناشناس !! ترور گردید و مورد اصابت هفت گلوله قرار گرفت).
اکنون دیگر ، انصار حزب الله و اتحادیه دانشجویان حزب الله که مدتها بود از میان نیروهای خود متفقا و با کسب موافقت دفتر رهبری و قرارگاه ثارالله تهران که امنیت تهران بر عهده آن می باشد اقدام به تشکیل گروهی شبه نظامی با نام نیروهای ویژه پاسدار ولایت " نوپو " نموده بودند و نیروی انتظامی به کرات در جهت در ظاهر آرام نمودن و برقراری امنیت و اما در اصل به عنوان عامل برهم زدن تجمعات و راهپیمائئ ها از آن استفاده می نمود ، عملا به عنوان آلت دست و عامل جریان محافظه کاران تبدیل شده بودند . بدنبال همین حادثه بود که نویسنده که آنزمان در مقام عضو شورای مرکزی و دبیر سیاسی اتحادیه دانشجویان حزب الله فعالیت می نمودم در اعتراض به این اقدام ضمن اعلام استعفاء خویش که در خبر خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا مورخه 21/4/1378 اعلام گردید با حضور در میان دانشجویان مجروح و آسیب دیده در داخل کوی دانشگاه اقدام به افشاگری وبا بیان آنچه در پشت این حمله از پیش سازماندهی شده بود ، پرده از هفت سال فعالیت حزب الله برداشته ، بدنبال همین افشاگری بود که متعاقبا پنج روز بعد بازداشت شده و هیچ نهاد و ارگانی نیز مسئولیت بازداشت را برعهده نمیگرفت اما در بعد از گذشت هشت ماه و بدنبال پیگیری شورایعالی امنیت ملی مشخص شد که نهاد بازداشت کننده اطلاعات نیروی انتظامی بوده ودر بازداشتگاهی در اختیار سپاه حفاظت ولی الامر "یگان امنیتی سپاه مستقر در دفتر رهبری" نگهداری می شدم . دستور کتبی خاتمی مبنی بر آزادی نویسنده البته به جایی نرسید و تنها به اعزام من به زندان اوین و مرخصی یک هفته ای انجامید ، در همین مرخصی بود که در دیداری که با شیرین عبادی و محسن رهامی داشتم درخواست قبول وکالتم را نموده و از آنجا که خود نیز در آنزمان دانشجوی دانشگاه تهران بودم بهمراه دیگر دانشجویان آسیب دیده این حادثه اقدام به شکایت نمودم . تمام پیگیری ها منتج به این مسئله شد از آنجا که خود دادسرای نظامی تهران اعلام نموده بود هر مدرک و سندی در این رابطه باید به دادسرا ارسال شود و همچنین شورایعالی امنیت ملی نیز بنا به دستور مستقیم خاتمی جویای کم و کیف آنچه که در این بازداشت و عللش برمن رفته بود ، بوده از اظهاراتم در دفتر خانم شیرین عبادی نواری تنظیم و فورا از طریق دکتر رهامی که آنزمان مشاور رئیس جمهور بود برای مبادی فوق ارسال شد ، بدنبال همین اقدام بود که مهمترین جنجال مربوط به این گروهها در طول سالیان گذشته شکل گرفت و از سوی جناح محافظه کارسریعا پرونده قضایی آغاز شد و مشهور گشت به"نوارسازان" ( امری که به هیچ وجه صحت نداشت ). درواقع پس از انتشاراین نوار است که شکافهای اساسی در این جریان نمودار میگردد در این نوار مواردی به طور دقیق و با نشانه هایی آشکار مطرح گردید که به سرعتجنجال آفرید. به این ترتیب زمینة جنجالی بزرگ فراهم گردید. مجلس با تحقیق و تفحص گسترده ای در صدد روشن شدن ماجرا شد و از دیگر سو نیز دامنه بازداشت ها تا نزدیکان رئیس جمهور کشیده شد شیرین عبادی و محسن رهامی نیز هر دو برای مدت دوهفته در بازداشت بسر بردند، گرچه هیچ وقت رسیدگی دقیقی به آن اظهارات که بنا به قول شفاهی خاتمی: " تا خشکاندن ریشه های خشونت جلو خواهیم رفت " وعده بود صورت بگیرد انجام نشد . و صرفا به بازداشت و زندان نویسنده انجامید اما بزرگترین شکاف در بدنه حزب الله را ایجاد نمود و هر دو گروه را برای مدتها از انجام هر گونه فعالیتی در جامعه باز داشته ، خاصه آنکه پس از گذشت سه سال و آزادی نویسنده از زندان مجددا بر تمام آنچه که در آن نوار بازگو نموده بوده صحه گذاشته و از مجلس ششم نیز درخواست رسیدگی به آنچه قوه قضائیه در نظر نداشته و ندارد را نموده .
با گذشت چهار سال از این ماجرا در حالیکه انصار حزب الله و اتحادیه دانشجویان حزب الله مجددا در نظر داشتند فعالیتهای خویش را از سر بگیرند باز اختلافات داخلی شان آشکار شد و اینبار حمید استاد که دبیر حزب الله مشهد بود پرده از فعالیتهای در پشت پرده قوه قضائیه و جناح محافظه کار در جهت بهره گیری از حزب الله برداشت در این جریان، حمید استاد که،در دادگاه انقلاب مشهد حاضر شده بود تا توسط قاضی شمس گیلانی به علت به هم ریختن مراسم جنگ شادی که در تالار شهید بهشتی تربیت بدنی مشهد برگزار شده بود، محاکمه گردد. خبر از سهم خواهی انصارحزب الله به حمایت قوه قضائیه از اتحادیه دانشجویان حزب الله داد ، نکتة قابل توجه آن بود که خبر این محاکمهدر نشریات منتسب به جناح محافظه کار به گونهای خاص منعکس شده است. از جمله روزنامههای قدس و سیاست روز در تنظیمخبرهای خود، حمید استاد را از اعضای «گروه موسوم به انصار حزب الله مشهد» معرفی میکنند. با توجه به گزارشی که روزنامه قدساز این دادگاه ارائه کرد، استاد دادگاه را صالح برای رسیدگی به پرونده ندانست. ولی در دفاعیاتش حرکت مذکور را در راستای اجرایبند «م» وصیتنامه امام خمینی (ره) قلمداد کرد. از مباحث قابل توجه دادگاه آن بود که قاضی، «استاد» را مسئول انصار حزب الله مشهد نمیدانست، اما وی خود را فصلالخطاب این گروه در مشهد دانسته و از قول اللهکرم گفت: «ایشان گفتهاند که حمید استاد نیازی بهحمایت اللهکرم ندارد، زیرا استاد خودش یک اللهکرم است» و قاضی پاسخ داد: «شما بگویید، اما از نظر دادگاه، شما مسئول انصار حزبالله مشهد نیستید»! حمید استاد در جریان دفاعیاتش چند بار تأکید کرد که صحبتهای دیگری نیز هستند که نمیتوانم آن را بازگو کنم.در واکنش به این سخنان قاضی پاسخ داد: آقای استاد! شفاف سخن بگوئید. آیا مواردی که نمیتوانید بگوئید مربوط به اینجانبمیشود؟ همگان سوابق کاری ما را میدانند و شما نیز اینگونه دوپهلو سخن نگوئید. البته اگر منظور شما اشخاص دیگری است، آنحساب جداگانهای دارد!
البته گزارش برخی روزنامههای دیگر کمی متفاوتتر بود. به نوشته روزنامه نوروز قاضی در ابتدای دادگاه از قول اللهکرم انتساب حمیداستاد و مجموعهاش به انصار حزب الله تهران را رد کرد، سپس نامة محتشم (مدیر مسئول نشریه یالثارات و دبیر انصار حزب الله ) در اینباره را خواند که وینیز انتساب وی به انصار حزب الله را رد کرده بود. حمید استاد در دفاعیاتش با تأکید بر اینکه اصولاً محتشم را قبول ندارد و با وی درطول چند سال گذشته مشکل داشته، اللهکرم را محور انصار حزب الله کشور معرفی کرد. قاضی پاسخ داد که اللهکرم آنها را محکومکرده، لیکن استاد تأکید کرد که وی کار انصار حزب الله مشهد را تأیید کرده است.
چند روز بعد حکم دادگاه اعلام شد. بنابراین حکم، حمید استاد به تحمل 150 روز حبس و 25 ضربه تازیانه و علیرضا رضایی (متهمردیف دوم) به تحمل 92 روز حبس و 15 ضربه شلاق محکوم شد، البته حکم متهم دوم، به مدت 25 ماه به حالت تعلیق درآمده بود.
به دنبال صدور این حکم استاد طی گفتگویی با ایسنا سخنانی گفت که شگفتیآفرین شد. وی تأکید کرد که محاکمة وی به علت به همریختن مراسم جشن مزبور، بهانهای بود تا وی را حذف کنند. استاد گفت: «چند سالی است که مشهد، بحث حزب الله را راه میبرد و بهجریانات راست هم تا به حال باج نداده مستقل بوده است» وی مدعی شد: «مدتی است که آقای شمس گیلانی (قاضی دادگاه) به همراهفردی به نام نیازمند از طرف جامعه اسلامی اصناف بازار مشهد و آقای تشکری، مسئول ستاد اجرائیات امر به معروف و تعدادی افراد که به خاطراعمالشان از انصار حزب الله رانده شدهاند، جلسه تشکیل میدهند و با جذب نیرو قصد دارند انصار حزب الله بزرگ مشهد را تشکیلدهند. آقای شمس گیلانی هم میخواهد مسئول آن شود، از روز اول هم تأکید داشتند که رسانهها نام مرا به عنوان مسئول انصار حزبالله به کار نبرند» وی هرگونه درگیری در مراسم مزبور را رد کرده و آن را تلهای برای خود دانست. حمید استاد، درباره عبدالحمیدمحتشم نیز گفت: «چند سالی است که با آقای محتشم مشکل داریم، چون وی ما را به عنوان اپوزیسیون حزب الله کشور میداند. مامحور انصار حزب الله کشور را آقای اللهکرم میدانیم و خیلی از شهرهای دیگر مثل خرمآباد، کرج، اصفهان هم با هم هماهنگ هستند. مامستقل عمل کردیم ولی اینها میخواستند در هر شهری زیر نظر آنها باشیم، وی حتی مدعی شد که «محتشم از سخنگوی انصار تهران ودبیری انصار حزب الله عزل شده و فقط مسئول یالثارات است» وی همچنین گفت: «از چندین سال پیش جریاناتی به دنبال ما بودند وحتی میخواستند با کمک مالی، ما را به نحوی هماهنگ کنند، ولی ما با هیچ کس هماهنگ نشدیم» استاد مدعی شد: «قبل از انتخاباتریاست جمهوری از ما خواسته بودند بعد از نماز جمعه، شعار مرگ بر خاتمی سر بدهیم، که من گفتم ما این کار را هیچ وقت نمیکنیم. گفتند این یک جام بلوری است که باید شکسته شود و حرفهای این جوری، یکی دو مطلب دیگر هم مطرح کردند که گفتیم ما انجام نمیدهیم.» وی در پایان نیز تهدید کرده بود که بعضی چیزهای دیگر را هم افشا کند.
اظهارات استاد، واکنش وسیعی یافت. قاضی گیلانی در گفتگوی کوتاهی با ایسنا سخنان استاد را تکذیب کرد. عبدالحمید محتشم نیزتأکید کرد که هیچ تغییر و تحولی در انصار حزب الله رخ نداده و شکاف در انصار حزب الله نادرست است. اما مهمترین واکنش از جانبسردبیر هفتهنامه صبح بود، که در آنزمان ارگان مطبوعاتی اتحادیه دانشجویان حزب الله به شمار می رفت ، مسعود دهنمکی در گفتگویی با همبستگی تأکید کرد: «زمان را برای طرح مسایل داخلی این گروهها مناسبنمیدانم، اما در یک کلام خودم اعتقادی به اینکه حزب الله را به گروهی خاص منحصر کنیم، نداشتم». وی گفت: «فکر میکنم آقای استادسکوت کند، به نفع او باشد».
دهنمکی انصار حزب الله را تنها یک گروه خاص دانست که با تشکیلات فعلی تنها نشریه یالثارات را دارد. وی افزود: «من در موردآقایان محتشم، استاد یا کاوه و اللهکرم حرف نمیزنم، در مورد ماهیت یک جریان حرف میزنم که شاهد بودم خالصانه در مسیر انقلابحرکت کردند، ولی خطوط و باندهای سیاسی چپ و راست را دستکم گرفته بودند».
مسعود دهنمکی به نکته دیگری هم اشاره میکند: «استاد باید میفهمید که نوع بازی عوض شده است. دوستان باید حواس خود راجمع کنند که بهانه به دست کسی ندهند» و اینکه «اگر انصار حزب الله به بازنگری نپردازند و شرایط موجود جامعه، نیازها و اولویتها رانشناسد، آینده چندانی نخواهد داشت و از متن به حاشیه رانده خواهد شد». دهنمکی در این گفتگو تأکید کرده بود که از قبل هم انفکاکیدر میان این جریان وجود داشته لیکن ادبیات سیاسی جامعه این بوده که همه جریان را انصار حزب الله تصور میکرده اند.
تمامی اینها دال بر آن بود که نه تنها اختلافات اتحادیه دانشجویان حزب الله با انصار حزب الله ادامه داشته و حل نشده است بلکه در خود انصار حزب الله نیز اختلافات و انشعاباتی در حال شکل گیری است چرا که بدنبال همین اختلافات بود که ، انتشار نامه «حزب الله اصفهان، انصار ولایت» نیز بر این اختلافات مهر تائید زد . این گروه در نامهای کهروزنامه همبستگی آن را منتشر کرد،تأکید نمود که محتشم به جز مدیرمسئولی نشریه یالثارات، دیگر هیچگونه مسئولیتی نداشته و دبیر و سخنگوی انصار حزب الله سراسر کشوریا تهران نیست. جالب آنکه در این نامه دامنزدن به اختلاقات انصار حزب الله، «برای سرپوش گذاشتن اختلافات فراگیر و سرریز شدهدفتر تحکیم وحدت و هیأت تحریریة همبستگی» معرفی شده بود . بدنبال همین نامه بود که حجت الاسلام کاوه، مسئول انصار حزب الله اصفهان نیز چندی بعدش در دادگاه محاکمه و محکوم شد! . به هر حال، گروههایی که بهعنوان انصار حزب الله در سراسر کشور شناخته میشدند، پس از اختلاقاتی که در میان آنها بروز کرد، و پس از آنکه به تعبیر دهنمکی«نوع بازی عوض شد»، به سرعت در حاشیه قرار گرفتند و عملا هیچ گونه خبری از آنها نبود جز انتشار همان نشریه یا لثارات الحسین .
نهمین رئیس جمهوری و حزب الله
با روی کار آمدن احمدی نژاد در انتخاباتی که هیچ احتمالی برای پیروزی ایشان نمی رفت چراکه نه اقبال چندانی با وی همراه بود و نه شهرت آنچنانی داشته ، بهر روی احمدی نژاد به عنوان نهمین رئیس جمهوری بر سر کار آمد، وی که از وابستگان جناح راست و از اعضای شورای مرکزی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی است و ارتباطاتی نیز در حد شرکت در جلسات داخلی هر دو جریان حزب الله با این گروه دارد با آمدنش نوید فضای یک دست شدن در حکونت را برای محافظه کاران داد و همین مسئله باعث شد تا نیروهای حزب الله احساس وسعت میدان عمل در عرصه سیاسی و ... کشور نمایند ، با آمدن احمدی نژاد اتحاد عمل حمایت هر دو جریان حزب الله کشور در مبارزات انتخاباتی وی و روی کار آمدنش احساس می شد که اختلافات فراموش شده و اینک هر د و جریان در کنار رئیس جمهور برای تحقق امیال خویش خواهند کوشید ، اما واقعی نشان داد نه تنها اختلافات فراموش نشده و به کنار گذاشته نشده بلکه شدت یافته و منازعاتی که در خفا مطرح بوده اینک رسما وبه عیان نیز در بیانیه ها و مصاحبه های هر د و جریان مطرح می شود .
تمام این منازعات از زمانی آغاز شد که انصار حزب الله در بیانیه ای تحت عنوان «دوران جدید مسوولیتهای ما» اعتقادات خود را در دو زمینهی عزت اسلام و مسلمین و ذلت نفاق و منافقان و دولت هاشمی و خاتمی بیان کرد. در این بیانیه دولت به مقابله با روزنامه نگاران، عناصر فرهنگی و سیاسی و اصلاح وزارت اطلاعات تشویق شده و اعلام کرده از این پس به مسئولیت خود عمل خواهد کرد، انصار حزب الله در آن بیانیه ، دوران خاتمی را فرصتی توصیف کرده که در پناه آن نقاب از چهره جریان نفاق برگرفته شده و اکنون به گفته این هفته نامه "وقت آن رسیده تا در پناه هوشیاری مردم و با دستان پرتوان حزب الله، شرنگ تلخ ذلت و رسوایی به کام نفاق ریخته شود تا از کجراهه ستیز با خدا و مومنان باز ایستند."
به نوشته این بیانیه، قوه قضائیه باید "ژورنالیسم منافق" را که مانند "علف هرز ریشه کرده و با پنهان شدن پشت نقاب فریبنده مردم گرایی علیه ارزش های انقلاب و حامیان راستین آن فعالیت می کند" از ریشه برکند ولی این حرکت "رافع مسئولیت امت حزب الله در عمل به تکلیف نخواهد بود."
انصار حزب الله از اصلاحاتی که بعد از وقوع قتل های زنجیره ای پائیز ۷۷ که در آن نیروهای وزارت اطلاعات دست داشتند، انتقاد کرده و نوشته: "طی هشت سال گذشته تاکنون شبکه مخفی و مرموز نفاق با نابودی شاکله مدیریت انقلابی در وزارت اطلاعات، عملا راه را بر اجرای توطئه های براندازی جریان نفاق جدید هموار ساخته است."
به عقیده این گروه در دوره آقای خاتمی "گستاخی مستقیم و بی پرده به ارکان نظام اسلامی و خطوط قرمز اسلام و امت حزب الله و قانون اساسی"، بدعتی فراگیر شده و "وادادگی در مقابل دهان های شکسته و حیاهای دریده" رذیلتی زشت است.
در این بیانیه تاکید شده است که در پی حاکمیت دولت و موقعیت جدید، حجت بر همگان تمام شده است و "گذشت، آن زمانی که فدائیان ولایت و جانبازان دفاع از اسلام و انقلاب، خار در چشم و استخوان درگلو، کاسه صبر تلخی و مرارت بنوشند و هتاکان بی پروا در وسط میدان به رقص پایکوبی بپردازند."
انصار حزب الله از وزارت اطلاعات دولت جدید خواسته جلوی این روند "شوم و شرم آور" را بگیرد: "اگرچه عناصر و نیروهای حزب الله در تهران و شهرهای سراسر کشور از این پس نظاره گر بی تفاوت و خاموش این خیانت عظیم نبوده و به اقتضای مسئولیت و تکلیف عمل می کنند." ایشان در بیانیه خود ضمن وارد آوردن شدیدترین حملات به دولت خاتمی از "امت حزب الله" خواستند به شناسایی دقیق آنچه "عوامل و عناصر نفاق و معاندانی" نامید، بپردازند که به باورشان "تاکنون با گفتار و رفتار خود به عنوان شریک جرم توطئه ها بوده اند". بیانیه در حالی پایان می یابد که خاطر نشان ساخته شده "طوفان خشم و انتقام الهی با مباشرت حزب خدا در قلع و قمع گسترده شاخ و برگ و رگ و ریشه منافقان عظیم تر خواهد بود.
البته این طوفان قبل از آنکه دامن هر کس دیگری را بگیرد دامان خود حزب الله را گرفت ! چراکه بدنبال صدور این بیانیه بود که موجی از انتقاد از همه جریانهای سیاسی کشور بر علیه ایشان بر خواست البته آنچه که این انتقاد ها را پر رنگتر نمود اظهارات افرادی بود که بسیاری بر آن باور بودند هنوز از حامیان و یا موثران آن گروه می باشند ، افرادی همچون سلیمی نمین . از معاونان سعید امامی در وزارت اطلاعات و فعالان جریان محافظه کار . سلیمی در واکنشی نسبت به این بیانیه اظهار داشت:ممکن است این تصور غلط در بعضیها ایجاد شود که با رای دادن مردم به آقای احمدی نژاد دوران آنها مجددا آغاز شده است در حالی که فکر میکنم رای مردم به احمدینژاد به منظور فراهم شدن زمینه خدمتگزاری بیشتر به آحاد جامعه بوده است. وی افزود:برخی گروهها که نوع مواجههاشان با مسایل سیاسی از طریق بحرانزایی است،قطعا فضای جامعه را آلوده خواهند کرد و مستمسکی به دست افرادی خواهند داد تا اذهان را از مسایل اساسی جامعه منحرف و فرعیات را جایگزین کنند. این فعال سیاسی خاطرنشان کرد:کارنامه گذشته نیروهای انصار حزب الله،موید این واقعیت است که در گذشته از وجود آنها برای ایجاد بحرانهای سیاسی در کشور بهره گرفته شده است،قطعا اگر این نیروها به تجارب گذشته عنایت کنند،نباید چنین تصوری داشته باشند که اکنون فضا مجددا برای آنها فراهم شده است.
به باور سلیمی نمین،نیروهای انصار حزب الله در عرصه مسایل سیاسی از قدرت و تدبیر بسیار کمی برخوردارند و چنین جریاناتی میتوانند مجددا زمینه به روی کار آمدن نیروهای التقاطی و تجدید نظر طلب را فراهم کنند،کما اینکه شاهد بودیم در دوران مجلس چهارم و پنجم نیروهای انصار حزب الله وارد دانشگاه و محیط های فرهنگی میشدند و ورود آنها به مسائل سیاسی و فرهنگی بهانههای موثری را در اختیار نیروهای تندرو جناح مقابل قرار میداد.
وی که هم اکنون مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران می باشد تصریح کرد:دقیقا علت به روی کار آمدن جناح تندرو مقابل در گذشته،ایرادات کاری انصار حزب الله بوده است.
این فعال سیاسی ابراز امیدواری کرد،نیروهای انصار حزب الله متوجه این واقعیت باشند که دیگر یک مقوله تجربه شده را نباید تکرار کنند.
سلیمی نمین یادآور شد:علی القاعده امروزه خیلی از عناصر معاند به دین و نظام جمهوری اسلامی مترصدند تا برخی بهانهها را کسب کنند و البته متاسفانه ناپختگی انصار حزب الله در گذشته این بهانه را به حد وفور در اختیار این جریانات میگذاشت. سلیمی نمین، نیروهای انصار حزب الله را در حوزه مسائل سیاسی ناپخته خواند و افزود:این نیروها همچنین در مسائل فرهنگی دارای توانمندی لازم نبوده و به لحاظ تشکیلاتی غیر منسجم هستند به گونهای که نفوذ به درون آنان بسیار سهل است و در گذشته عواملی به درون آنها رخنه کرده و توانسته با بهرهبرداری از آنها برای لطمه زدن به وجهه نظام و مخدوش کردن چهره نظام در صحنه بینالملل به اهداف خود نزدیک شوند.
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران با یادآوری حادثه تلخ و تاسف بار کوی دانشگاه تهران گفت:ما خاطرات تقابل دو جریان تندرو و افراطی در کوی دانشگاه تهران را فراموش نکردهایم،این موضوع حیثیت نظام را برای مدت طولانی واقعا مخدوش کرد و این نشانگر ضعف این جریانات و بیانگر امکان بازی خوردن این جریانات است،اگر مجددا وارد عرصه سیاسی مسائل حاد شوند همین مسائل تکرار خواهد شد.
سلیمی نمین به نیروهای انصار حزب الله توصیه کرد، به جای ورود به عرصهای که درآن تخصص لازم را ندارند،به مطالعه،خودسازی و ارتقای بینش سیاسی بپردازند و گروههای مطالعاتی تشکیل دهند.
بدنبال این مصاحبه بود که البته انصار حزب الله در واکنشی سریع در مقام تذکری به این معاون سعید امامی برآمده و محتاتانه بدون آنکه از اعمال امنیتی دولت هاشمی نامی ببرد به سلیمی نمین گفت : به اعتقاد ما شاید یکی از علل عمده روی کار آمدن دولت مدعی اصلاحات در هشت سال گذشته تنگنظریها و انحصار طلبیهای بیشمار افراد و جریاناتی بود که عرصه را بر مردم تنگ و تاریک کرده و زمینه شعارهای آزادی بیان و توسعه سیاسی و زنده باد مخالف من و غیره را فراهم کردند. همان تئوری شکست خوردهای که متاسفانه این برادر محترم با گفتار اخیر خود در این مصاحبه مجددا قصد آزمودن آن را دارد.
انصار حزب الله در آن جوابیه که سلیمی نمین را روشنفکر زده افراطی با ژست مصلحانه و ادا و اطوار روشنفکر مآبانه و تبختر ناشی از خود مطلقپنداری مفرط نام نهاده با دفاع از آنچه در آن بیانیه آورده اند بار دیگر اعلام نمودند که ؛ به اعتقاد ما، در فرایند کارآمدی یک انقلاب دینی و مردمی آنچه بیش از تحلیلهای بیرمق در پشت درهای بسته کارساز است، حضور آگاهانه و مسوولیت پذیر، کارآیی و فرجام مثبت دارد و ایدههایی که مدافع سینهچاک و معتقدان پایمرد ندارند بیشتر لایق روشنفکران کافهنشین هستند تا امت متدین حزبالله.
اما دامنه اعتراض از این هم فرا رفت و به حسین الله کرم هم رسید ، الله کرم ضمن اینکه اساس آن بیانیه را از آنجا که دچار اشتباه شکلی و زمانی شده است را رد کرد اظهار داشت جریانات حزباللهی وظایف خود را بر اساس بیانات و اوامر مطروحه مقام معظم رهبری در سخنرانیهای عمومی و علنی اتخاذ و تنظیم میکنند و از آن جایی که فضای فوقالذکر در بیانات مقام معظم رهبری دیده نمیشود، تحلیل اخیر «انصار» نمیتواند مورد توجه نیروهای حزباللهی قرار گیرد. عملکرد ناصحیح ناشی از تحلیلهای اشتباه، در گذشته نیز از «انصار تهران» دیده شده است. الله کرم آشکارا در این مصاحبه حمله به خوابگاه دانشجویان دانشگاه علامه در طرشت را به انصار حزب الله نسبت داده و گفت :به عنوان نمونه انصار در خرداد 82 مرتکب اشتباه در تحلیل از وضعیت موجود شد و با عملکردی نادرست در مقابل بخشی از نیروهای اراذل و اوباش در اطراف کوی تهران وارد درگیری شد. در حالی که مقام معظم رهبری در سخنرانی چند روز قبل از این ماجرا، در ورامین نیروهای حزباللهی و جوانان متدین را از حضور در آن صحنههای منع کرده بودند . وی بیانیه فوق را نوعی تکلیف معلوم کردن برای مردم دانست و اشاره داشت که : اگر چه شناسایی منافقین داخلی باید صورت گیرد، لکن باید دانست مردم زودتر از گروههایی مانند «انصار تهران» آنها را شناسایی کرده و با رای خود میخ آخر را به تابوت منافقین داخلی زدند. الله کرم بار دیگر بر ضعف سازمانی انصار حزب الله اشاره نمود و آنرا فاقد پایگاه
به منم سربزن
آغاز امامت جان جهان ، فرزند زیبائی ازلی ، زیباترین اجابت هر قنوت ، زیبا پسر گل نرجس ،قائم آل محمد ، معز الاولیا و مذل الاعدا ، مهدی موعود "عج "بر شیعیان و منتظرین آن حضرت تبریک و تهنیت باد.
سلام بر یگانه یادگار خداوند در زمین ...
درود بىپایان بر حضرت بقیةالله الاعظم حجة بن الحسن المهدى، ارواحنافداه .
خدایا، ظهورش را نزدیک فرما، و جهان را به نور قدومش روشن کن . و عدل مطلق را به دست او در سراسر گیتى حکمفرما ساز .
منتظر قدوم شما دوستان هستیم – نظرات شما آذین بخش وب ماست .
انتظار فرج انتظار قدرت اسلام است . امام خمینی (ره)
http://avini222.persianblog.com