رضا صیادی
وارد شدن به ستاد کل نیروهای مسلح بسیار سخت بود، اما چهره خندان سردار محمد کوثری و مهمان نوازی او خستگی را از تن ما خارج کرد. شاخه های گندم روی شانه اش باعث نشده لبخند را فراموش کند. آن قدر سخنانش شیرین بود که متوجه گذر زمان نشدیم و اگر عجله او برای خواندن نماز اول وقت نبود، بیشتر با او صحبت می کردیم.
سردار محمد کوثری، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله در ایام دفاع مقدس بود و امروز لحظاتش را در دفتر کارش در ستاد کل نیروهای مسلح واقع در خیابان قدوسی سپری می کند، هر چند این روزها ایام پر کاری دارد و به مناسبت هفته دفاع مقدس دائم در سفر است. این هفته زمان خوبی برای گفت وگو با سردار محمد کوثری است.
سردار از هفته دفاع مقدس شروع کنیم. ضرورت ثبت هفته دفاع مقدس در تقویم چیست؟
انسان همیشه با تجارب گذشته خود آینده را رقم می زند. در همه دنیا هنگامی که یک واقعه مهم رخ می دهد، با توجه به میزان ارزشی که آن حادثه دارد، تلاش می شود آن رویداد از ذهن ها فراموش نشود. دفاع مقدس در تاریخ ایران یک نقطه عطف است. قطعاً این موضوع ارزش زیادی دارد و باید به نسل های آینده منتقل شود، و این کار بسیار حساس و دقیقی است چون امروز نسل جوان ما بسیار زیرک و کنجکاو و تشنه شنیدن واقعیت ها است.
فکر می کنید در هفته دفاع مقدس این اتفاق رخ می دهد؟
به نظر من، این اتفاق باید در همه روزها بیفتد و این پیام به نسل جدید منتقل شود، اما متأسفانه باید قبول کرد با ایده آل ها بسیار فاصله داریم. کسانی که وظیفه ترویج فرهنگ دفاع مقدس را به صورت ریشه ای دارند آن طور که باید کار نکردند. برای مثال، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تاکنون قدم مثبتی در راه انتقال فرهنگ دفاع مقدس برنداشته است. در عین حال کارهای ضمنی خوبی انجام شده، مثل برگزاری نمایشگاه، اجرای تئاتر و تولید کتاب های مربوط به دفاع مقدس.
خود شما در این محل کار ویژه ای در این زمینه انجام داده اید؟
بله، در این هفته من دائم در حال رفت و آمد به نقاط مختلف هستم و در برنامه ها و یادواره هایی که برگزار می کنند تا جایی که می توانم کمک می کنم و سعی می کنم با صحبت هایم نسل جدید را با ارزش های جنگ آشنا کنم. ضمن اینکه در این محل تا جایی که بتوانیم به برگزاری مراسم خودجوش مردمی کمک می کنیم.
شما در زمان جنگ فرمانده لشکر بودید. با این حال پیش آمده بود برایتان جشن پتو بگیرند؟!
[می خندد] آن روزها مشغله ما خیلی زیاد بود. هر موقع عملیات تمام می شد، سریع برای شناسایی مناطق دیگر عازم می شدیم و کمتر فرصت می شد با بچه ها بنشینیم و گپ بزنیم به همین علت برایم جشن پتو نگرفتند، اما ترکش شیطنت بچه ها نصیب ما هم می شد.
در ایام دفاع مقدس مهم ترین روز شما چه روزی بود؟
روزی که قرارداد ۵۹۸ امضا شد. فکر می کنم آن روز همه بچه ها حیران شده بودند. نه اینکه ما جنگ را دوست داشته باشیم، اما فکر می کردیم این ماجرا به امام تحمیل شده است. اما وقتی بعدها حضرت امام ماجرا را تشریح کردند ما هم متوجه شدیم.
و بهترین روز؟
وقتی حضرت امام موضوعی را پیگیری می کردند و ما موفق می شدیم آن را انجام دهیم. برای مثال، بعد از آزادسازی خرمشهر که یک روز تاریخی در دفاع مقدس بود، امام سه مرتبه از طریق حاج احمد آقا موضوع آزادسازی مهران را پیگیری کردند. زمانی که عملیات فاو با موفقیت سپری شد و مهران آزاد شد، از بهترین روزهای ما بود، چون توانستیم شهر را آزاد کنیم و دل امام را شاد کنیم.
در آن ایام سراغ خانواده هم می رفتید؟
خب، اولین دغدغه ما جنگ بود. البته خانواده هم به این کارهای ما عادت داشتند و دارند. یادم می آید سه روز بود پسر اولم به دنیا آمده بود که من به علت مجروح شدن با عصا به خانه رفتم و پسرم را دیدم. جالبتر اینکه پسر دومم که به دنیا آمد، من در جبهه بودم. ۳۸ روز از به دنیا آمدن او می گذشت که من به خانه رفتم و او را دیدم.
مردم این محل شما را تا چه اندازه می شناسند؟
من بیشتر روزها برای آمدن به محل کارم وارد این منطقه می شوم. لطف مردم زیاد است و همیشه ما را شرمنده می کنند. یادم می آید سال گذشته از منزل پیاده به اینجا می آمدم. در مسیر بچه های محل می آمدند و می گفتند حاج آقا پیاده چرا، ما وسیله داریم. با اصرار به آنها می گفتم خودم دوست دارم پیاده بیایم. در کل، این محل بچه های با معرفتی دارد.
به نظر شما این بچه ها با بچه های زمان جنگ تفاوت زیادی دارند؟
ببینید، طرز فکر انسان ها با توجه به زمان و موقعیت تفاوت می کند. آن روز وظیفه جوانان این بود سلاح دستشان بگیرند و به جنگ بروند، ولی امروز وظیفه کسب علم است. شرایط تفاوت زیادی کرده است، اما اعتقاد دارم اگر روزی دشمن بخواهد گستاخی کند و به کشور ما تجاوز کند، بچه های همین محله ها مثل زمان جنگ و حتی بهتر و قوی تر مقابل دشمن می ایستند و او را سر جایش می نشانند.
شما جنگ را دوست دارید؟
امروز یکی از اصلی ترین دغدغه های ما این است به نسل جدید بگوییم ما جنگ نکردیم، دفاع کردیم. اوایل انقلاب اسلامی، عده ای از دشمنان با پشتیبانی ابرقدرت ها به کشور ما حمله کردند. عقل سلیم می گوید دفاع واجب است و این موضوع در تعالیم دینی ما هم آمده است. جنگ به خودی خود خوب نیست، اما وقتی شکل دفاع مقدس پیدا می کند، دوست داشتنی می شود.
آقا چی شد بالاخره به روز کردی . من برم بخونم ببینم چی نوشته . موفق باشید
سلام .. فرا رسیدن ماه مبارک رمضان به شما تبریک می گویم .. طاعات و عبادات شما قبول حق باشد .. در پناه حق
سلام .... اهلا وسهلا ... مرحبا ... خوبی ؟ سلامتی ؟ عجب است سردار به روز فرمودین ؟ تو این ایام التماس دعا داریم ... یا علی
چند شب ژیش به طور اتفاقی از وبلاگ شهید آوینی وبلاگ شهدا رو ژیدا کردم و از اونجا خیلی جاهایی که باهاشون عشق و حال کنم. مخلص همتونم . اجرکم لله
هو المحبوب
امروز برای ظهور او چه کرده ایم!؟ * * * برای ظهور کاری باید کرد از نوعی دیگر * * * انتظار به امید آبی های وصال شرار شوقی است که شعله در خرمن نا امیدی می زند و آئینه ی آدینه را شراریست همیشگی. آنگاه که شوق دیدار، تاب انتظار را از کف دل می رباید این برگ سبز مرهمی است بر تسلای خاطر و خواهش و نیایش بر آستان دوست، تا رسیدن به سبزترین موعود * ** بی صبرانه منتظر حضور سبزتان هستیم* و اما بعد... بازگشت به عرصه وبلاگ نویسی بعد از دو سال و دو ماه * یا علی مدد
بسم رب المهدی عج
سلام
شهادت مولا علی ع را تسلیت می گم .
چقدر خوشحال شدم وبلاگتون رو دیدم ...ولی وقتی تاریخ مطلب رو دیدم ...!!!
قصد ندارین به روز کنین؟؟
موفق باشی و التماس دعا
شهادت مولای متقیان، تنها خانه زاد خدا، امیر المؤمنین عــــــــــــــــــلی (ع) در خانه خدا تسلیت