سلام بگذار دون مایگان رذل اسبشان را هر چه می توانند بتازانند ما منتظرآن سوار سبز پوش می مانیم تا همه این بغض ها را همه این اشک ها و ناله ها را تبدیل کنیم به طوفانی که هستی و دودمانشان را به باد فنا دهد چه روزها که یک به یک غروب شد؛ نیامدی چه اشک ها به سینه ها رسوب شد؛ نیامدی تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام دوباره صبح،ظهر،عصر غروب شد؛ نیامدی خلیل آتشین سخن تبر به دوش بت شکن خدا دوباره سنگ و چوب شد نیامدی التماس دعا یا حق
خیبرشکن
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1384 ساعت 01:12 ب.ظ
سلام .. من هم این واقعه جان سوز و وقیحانه رو تسلیت عرض میکنم ... ان شاء الله که آن صاحب عزای حقیقی گام برگیرد و حجاب را خرق کند ؛ تا در رکابش باشیم ان شاء الله
خسته نباشی بسیجی . وبلاگتو خوندم قشنگه فقط یه انتقاد داشتم البته ببخشید در مورد لوگوی وبلاگتون اژانس شیشه ای و حاج کاظم به نظرم حاتمی کیا خیلی نامردی کرده در حق همه بسیجیا چرا بعضیا فکر می کنن پول بسیجیا هم مثل اصحاب کهف خریدار نداره حاج کاظما حتی برای نجات رفیق فابریکشون اینکارو نمی کنن گوشت قربونیشون عباس نیست (( مرد اونه که زندگیشو نفروشه به چار تا سکه .... سرشو بالا بگیره با یه روح تکه تکه ))منتظر نظرتون هستم .
حاج کاظم عزیز! مدت ها بود برای پای نهادن به وادی وبلاگ دچار تردید بودم. می دیدم در این هزارتوی عجیب چقدر بچه های معتقد ، غریب و مظلومند و هکذا آنها که به نوعی خصم و رقیب محسوب می شوند تا چه اندازه میدان دارند. البته با خود می گفتم که این کارها دیگر از حوصله ما پیر و پاتال ها خارج است . نفسم نهیب می زد که فلانی! تو دیگر آرد ها را بیخته و الک ها را آویخته ای.دیگر وظیفه ای بر تو نیست. اما بعد از مدت ها کلنجار رفتن با خود به این نتیجه رسیدم که اگر چه وبلاگ نویسی خیلی در حوصله کسانی چون من که نیست اما : آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید بدین ترتیب ما هم به این وادی پای گذاشتیم و وبلاگی راه انداختیم. البته با مشی خبری تحلیلی و انتقادی که تا حدودی با کار و سابقه امان جور در می آید. مزید امتنان و هکذا دلگرمی خواهد بود اگر هر از چندگاهی به کلبه درویشی ما هم سر زده و دیگر دوستان را نیز از راه اندازی این وبلاگ آگاه فرمائید.
سلام حاجی . خدا را شکر که دشمنان اسلام از احمقها هستند و هر کاری کنند به نفع اسلام و مسلمینه حتی همین جنایات. یا حق
دیگه وقتشه که آقا خودش بیاد....
سلام !........هدف اونا هم خسته کردن ماست .از پا نباید نشست .همین !
سلام
بگذار دون مایگان رذل اسبشان را هر چه می توانند بتازانند
ما منتظرآن سوار سبز پوش می مانیم تا همه این بغض ها را همه این اشک ها و ناله ها را تبدیل کنیم به طوفانی
که هستی و دودمانشان را به باد فنا دهد
چه روزها که یک به یک غروب شد؛ نیامدی
چه اشک ها به سینه ها رسوب شد؛ نیامدی
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام
دوباره صبح،ظهر،عصر غروب شد؛ نیامدی
خلیل آتشین سخن تبر به دوش بت شکن
خدا دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
التماس دعا
یا حق
سلام .. من هم این واقعه جان سوز و وقیحانه رو تسلیت عرض میکنم ... ان شاء الله که آن صاحب عزای حقیقی گام برگیرد و حجاب را خرق کند ؛ تا در رکابش باشیم ان شاء الله
خسته نباشی بسیجی . وبلاگتو خوندم قشنگه فقط یه انتقاد داشتم البته ببخشید در مورد لوگوی وبلاگتون اژانس شیشه ای و حاج کاظم به نظرم حاتمی کیا خیلی نامردی کرده در حق همه بسیجیا چرا بعضیا فکر می کنن پول بسیجیا هم مثل اصحاب کهف خریدار نداره حاج کاظما حتی برای نجات رفیق فابریکشون اینکارو نمی کنن گوشت قربونیشون عباس نیست
(( مرد اونه که زندگیشو نفروشه به چار تا سکه .... سرشو بالا بگیره با یه روح تکه تکه ))منتظر نظرتون هستم .
سلام
امروز از طریق بلاگ حاج آقای نجمی با بلاگتون آشنا شدم
امیدوارم که موفق و موید باشید
حاج کاظم عزیز!
مدت ها بود برای پای نهادن به وادی وبلاگ دچار تردید بودم. می دیدم در این هزارتوی عجیب چقدر بچه های معتقد ، غریب و مظلومند و هکذا آنها که به نوعی خصم و رقیب محسوب می شوند تا چه اندازه میدان دارند.
البته با خود می گفتم که این کارها دیگر از حوصله ما پیر و پاتال ها خارج است . نفسم نهیب می زد که فلانی! تو دیگر آرد ها را بیخته و الک ها را آویخته ای.دیگر وظیفه ای بر تو نیست.
اما بعد از مدت ها کلنجار رفتن با خود به این نتیجه رسیدم که اگر چه وبلاگ نویسی خیلی در حوصله کسانی چون من که نیست اما :
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
بدین ترتیب ما هم به این وادی پای گذاشتیم و وبلاگی راه انداختیم. البته با مشی خبری تحلیلی و انتقادی که تا حدودی با کار و سابقه امان جور در می آید.
مزید امتنان و هکذا دلگرمی خواهد بود اگر هر از چندگاهی به کلبه درویشی ما هم سر زده و دیگر دوستان را نیز از راه اندازی این وبلاگ آگاه فرمائید.
سلام. خیلی مخلصیم. < عشق حسین >